خانههاي هميشه تميز و دستمالكشيده اينستاگرامي، زن و شوهرهايي كه هميشه در بهترين حالت خودشان هستند. بچههايي كه شانه موهايشان به هم نريخته و خانه را كثيف نميكنند و ميزهايي كه هميشه شبيه يك مهماني چيده شده است. اما زندگي رنگيرنگي سوئيتهومها و بلاگرهاي اينستاگرامي از كجا ميآيد و از جان كاربران چه ميخواهد؟.
«سوئيتهوم(Sweet Home)» در لغت به معناي خانه شيرين است. اما بسياري از كاربران اينستاگرامي به عنوان پسوند نام كاربري خود از آن استفاده كردند تا اينكه اين نوع كاربران به سوئيتهومها مشهور شوند. كاربراني كه هر روز عكسهاي رنگي زيبايي از خانه و زندگي و اعضاي خانوادهشان در حالتهاي مختلف منتشر ميكنند. آنها بيشتر روزمره نويسان اينستاگرامي هستند كه هر بار خلاصه فعاليتهاي چند وقت اخيرشان را با تمام جزئيات به مخاطب تعريف ميكنند. از قصه آشنايي با همسرشان و خاطرات عاشقانهشان ميگويند. درباره فرزندشان و بارداري و زايمانشان ميرسند. نكات خانهداري و خريد زيادي را به مخاطباشان ميآموزند و از تك تك لحظههايشان عكسهاي خوشرنگ و لعاب دارند و در اينستاگرام پست ميكنند. اين فعالان روزمره نويس و بيسروصداي اينستاگرامي آنقدر پرطرفدارند كه ميتوان در ميانشان كاربران 750 هزارتايي هم پيدا كرد. كاربراني كه ساده و بي سروصدا به نظر ميرسند اما مثل يك سلبريتي سينمايي ذهنهاي زيادي را به خودشان مشغول ميكنند. در ظاهر بيخطر هستند اما شامل افسردگيهاي زيادي شدهاند. اما در اين صفحات چه ميگذرد؟ و از مخاطب چه ميخواهند؟
خوش به حالت خانم رنگيرنگي
به گزارش گروه آخرين اخبار روزنامچه با آغاز دهه 90 و رايج شدن گوشيهاي هوشمند تلفن همراه، اينستاگرام نيز پايش به گوشيهاي موبايل باز شد. شبكه اجتماعي عكس محوري كه افراد در آن از لحظههاي خوبشان عكس ميگذاشتند اما اينستاگرام آنقدر مهم شد كه فعاليت در آن فراتر از سرگرمي رفت. كاربران تلاش ميكردند هر روز تصوير بينقصتر و شادتري از زندگي خود بگذارند و يكجورهايي اين شادي و بي نقصي را به رخ ديگران بكشند. به مرور در ميان اين صفحات رنگيرنگي و جذاب اينستاگرامرهايي رشد كردند كه تصويرهاي منتشر شده از آنها جذابتر از باقي بود و توانستند با داشتن دنبال كنندگان بيشتر تبديل به سلبريتيهاي اين شبكه اجتماعي شوند. آنها به خوبي توانسته بودند كه چطور، چگونه و چه تصوير و چه محتوايي را از خودشان منتشر كنند كه خواهان بيشتري داشته باشد و مخاطب برايش سر و دست بشكاند و حتي تلاش كند او نيز شبيه آنها زندگي و رفتار كند و در سطح افراطيتر لوازم خانه او را تهيه كند و حتي در خيالاتش خودش را جاي او بگذارد.
دلدادگيهاي اينستاگرامي روزبه روز بيشتر شد تا جايي كه اگر كامنتهاي اين صفحات را باز كنيد پراست از پيامهاي طرفدارگونه و خوش به حالت گفتنهاييهايي كه نشان از محبوبيت زياد اينستاگرامرها و سوئيتهومهاي رنگي دارد. «من ديشب خواب شما را ديدم.»«صفحه شما حال مرا خوب ميكند.»«كاش من هم ميتوانستم مثل شما زندگي كنم.»«شما يك زن همه چيز تمام هستيد.»«من زندگي شما را الگوي خودم قرار دادم» اما كاربران نميدانستند همه چيز در قاب مربعي اينستاگرام خلاصه نميشود و همه آنچه كه ميبينند واقعي نيست. براي همين تلاشهايشان براي شبيه شدن به اينستاگرامري كه دنبال ميكنند بينتيجه خواهد بود. چون آنها تنها شاهد يك برش يا به اصطلاح يك اسلايس از كيك بزرگ زندگي اينستاگرامرها بودند. اصطلاحي كه بعدها رايج شد. زندگي اسلايسي! بلاگرها نيز در اينستاگرام رشد قارچگونهاي داشتند. در عصر رسانه و ديجيتال، در زمان وبلاگها و صفحات شخصي اينترنتي، افرادي وجود داشتند كه به طور تخصصي درباره محصولات مختلف حرف ميزدند و نظرات مثبت و منفيشان را به اصطلاح بلاگ ميكنند. به اين افراد در فضاي اينترنت و شبكههاي اجتماعي بلاگر ميگويند.
چرا من نميتوانم مانند شما زندگي كنم؟
با پرطرفدار شدن صفحات رنگيرنگي، صاحبان آنها نيز قدرت زيادي پيدا كردند آنها توانسته بودند به سادگي چند عكس محبوبيت زيادي بين مخاطبان اينستاگرام پيدا كنند. آنها را به چالشهاي مختلفي دعوت كنند. دورهمي برگزار كنند و يك رابطه تعاملي قدرتمند بسازند. از همين رو رسانههاي رسمي نيز به اين سلبريتيهاي مجازي حسابي روي خوش نشان دادند و در حوزههاي مختلف بسته به نوع فعاليتشان با آنها مصاحبه گرفتند و تحويلشان گرفتند. دختري كه حياط منزلش طرفداران زيادي در اينستاگرام پيدا كرده بود، يا زني كه نوع خريد جهيزيهاش براي مخاطبان جذاب بود و آنها هربار درباره برند و فروشگاه لوازم خانگياش از او ميپرسيدند پايش به مجلات دكوراسيون منزل راه يافت تا در رسانههاي رسمي نيز خودش را نشان دهد. برخي از آنها كه به صورت خانوادگي با همسر و كودكشان فعاليت ميكردند به عنوان خانواده تراز و موفق به تلويزيون راه يافتند و مهمان برنامههاي خانوادگي شدند تا مهر تاييدي بر فعاليتهايشان شود و اين مخاطب بود كه هر روز حسرت زده به آنها نگاه ميكرد كه چطور يك مادر ميتواند در يك سطح باورنكردني به تحصيل و كار و مادري و خانهدارياش برسد؟ چطور خانهاش با وجود داشتن فرزند هميشه مرتب است، ته قابلمههايش سياه نميشود. وقت دارد هفتهاي يك كتاب بخواند. با كودكش هر هفته شهربازي برود و هميشه لباسهايش با همسر و فرزندش هماهنگ و ست باشد؟ پس چرا او و همسرش هرچه ميدوند به اين زندگي رويايي نميرسند؟ آيا آنها زندگي كردن را بلد نيستند؟
زنان خانهدار آرامش بخش يا زنان خانهدار حسرت سوز
چندي قبل يك دكتر فعال رسانهاي در صفحه اجتماعيش خطاب به خانمي كه از اين زيبايي تصنعي گله كرده بود از سوئيتهومها و زنان رنگيرنگي اينستاگرامي دفاع كرد. او در حرفهايش با اين مضمون توضيح داد كه آنها دوست داشتند به جاي شاغل بودن كه به نظرش مردانه است خانهدار باشند و فضاي آرامشبخشتري را نسبت به سايرين براي همسر و فرزندانشان انتخاب كنند و حالا دوست دارند اين فضا را با كاربران اينستاگرام تقسيم كنند كه نه تنها آنها خطرناك نيستند بلكه ميتوانند زنان الگويي باشند. اين دكتر رسانهاي هنوز در نيافتهبود كه فعاليت آنها نه تنها آرامشبخش نيست بلكه دارد آرامش را از مخاطبان ميگيرد. نشان دادن زندگي همهچيز تمامي كه از عهده مخاطبان بر نميآيد. آنها تبديل به افسانههايي شده بودند كه واقعي نبودند و فقط بلد بودند كه خودشان را واقعي نشان دهند. در واقع آنها رو به دوربين زندگي ميكردند و شغلشان نشان دادن اين فضاي آرامشبخش به مخاطبان بود. مثل كسي كه شغلش تميز كردن و چيدن يك دكور باشد تا در تصوير واقعي به نظر برسد. بله بايد هم به مخاطبان اين گزارش و هم به آن دكتر رسانهاي گفت كه بله بسياري تصاوير اينستاگرامي واقعي نيستند و حتي آنها عكاسان خودشان را دارند و اينستاگرامرها در بسياري از موارد بابت كتابي كه معرفي ميكنند، ظرفي كه در آن غذا ميخورند، لباسي كه ميپوشند و آتليهاي كه براي سالگردها و تولدهايشان ميروند و حتي آرايش موهايشان پول گرفتهاند و يا رايگان دريافت كردهاند چون قرار است تبليغ آن را براي مخاطب انجام دهند. مخاطبي كه در حسرت آن ميسوزد و براي به دست آوردن چيزي تلاش ميكند و ميخواهد پول بپردازد كه اينستاگرامر آن را مفت به دست آوردهاست.
كودكان رنگي و خوش تيپ يا همان كودكان كار اينستاگرامي
تا به حال چندبار بعد از ديدن عكسهاي اينستاگرامي به خودتان گفتهايد آيا واقعا من مادر خوبي هستم؟ آيا من همسر خوبي هستم؟ آيا من خوشبخت هستم؟ اين سوالات چرا در ذهن مخاطب اين شبكه اجتماعي شكل ميگيرد؟ در اينستاگرام مامي بلاگرهاي زيادي وجود دارد كه هر روز عكسهاي رنگي و جذابي از كودكشان منتشر ميكنند. كودكي كه هميشه تميز و مرتب است. بالغانه رفتار ميكند و ژستهاي زيبايي در عكسها دارد. در اين پستها كامنتهاي زيادي را شاهد خواهيد بود كه زنان حتي سوالات روانشناسي، پزشكيشان را از اين مادران ميپرسند. مردان زيادي را ميبينيد كه پاي اين پست كامنت گذاشتهاند:«خوش به حال همسرتان با اين تربيت فرزند!»«كاش همسر من هم از شما ياد بگيرد.» آنها واقعا حسرت ميخورند چون نميدانند بسياري از كودكان سرحال و مرتب در تصوير ابزار درآمدزايي خانوادهشان هستند. دقيقا مانند يك كودك كار واقعي! آنها ساعتهاي زيادي به جاي بازي كردن بايد با والدينشان از اين آموزشگاه به آن آموزشگاه بروند تا تبليغ يك موسسه آموزشي رقص، موسيقي، نقاشي و يا هرچيز ديگر را بكنند. تند و تند بيجهت حمام بروند و لباسهاي مختلف بپوشند و ساعتهاي در آتليهها ژست بگيرند چون قرار است لباسها و اجناسي كه توسط خانواده رايگان گرفته شده را تبليغ كنند. اما مخاطب خيال ميكند ماميبلاگر واقعا از روي مادري و استعداديابي فرزندش را به اين آموزشگاهها فرستاده يا از روي محبت توي آتليه از او عكس ميگيرد. بايد گفت بله آنها بياغراق كودكان كار مجازي هستند كه از بدو تولد براي تبليغ به كار گرفته ميشوند. حتي مراسم تولدشان پر است از چيزهايي كه بايد با دانهدانهش عكسهاي خوب بگيرند و شما روبروي يك پيام بازرگاني محض نشستهايد. حتي در مواردي شاهد هستيم كه كودك براي تبليغ بايد نريشن بلندي را حفظ كند و به كمك مادرش رو به دوربين بگويد. يا كودكي عكسش در كنار تبليغ يك مطب ليزر براي ترميم يكي از اعضاي مميزي بدن است!
مدهاي ساختگي كه پولشان از جيب مخاطب ميرود
در يكي از موارد با تولد كودكي در اينستاگرام روبرو شديم كه علاوه بر يك تم تولد بسيار گرانقيمت و لباسهاي مجلسي مادر و فرزند، دختراني با پوشش بسيار برهنه شبيه به پري دريايي هاليوودي در كف اتاق پذيرايي به شكل عجيبي دراز كشيدهاند تا دكور مراسم يا عكسهاي تولد كودك باشند. با پيگيري شركت برگزار كننده تولد متوجه شديم اين دختران به صورت ساعتي كرايه دارند و به عنوان دكور در تولدها حاضر ميشوند هزينه اين تم تولد انساني و جاندار قيمت چندميليونيست اما صاحب تولد براي تبليغ همه آنها را رايگان گرفتهاست. ماميبلاگر در حال مد كردن چيز گرانقيمتي است كه خودش آن را رايگان گرفته و مخاطبي كه با او ارتباط احساسي گرفتهاست گمان ميكند حالا كه چنين چيزي وجود دارد نكند در صورت انجام ندادنش براي كودكش كم گذاشتهاست. در واقع او بيآنكه بداند دارد هزينه تولد كودكي اينستاگرامي را از جيب خودش ميدهد. در يك مورد اطلاع رساني با مادراني روبرو شديم كه ابتدا اهانت ميكردند و برچسب دروغگويي ميزدند اما چندي بعد با خواهش و التماس ميخواستند كه به فعاليتشان حتي به شكل عكسهاي شطرنجي اشاره نشود. چون اقوامشان از اين موضوع خبر ندارد و آبرويشان ميرود.
استوريهاي ميليونتوماني، زايمانهاي رايگان
عطش مفتبري بلاگرها تا مطب پزشكان هم ادامه دارد. يكي از پزشكان زنان و زايمان ميگويد سر و كله آنها در مطب آنها هم پيدا ميشود. چون بعد از بارداري به پزشكان مراجعه ميكنند و ميخواهند در ازاي اينكه بعد از زايمان عكس و نام پزشك و بيمارستان را در صفحه اينستاگرامشان ميگذارند هزينههاي ويزيت، بستري و زايمان همگي برايشان مجاني تمام شود. او گله داشت كه متاسفانه پزشكاني هستند كه اين كار را برايشان انجام ميدهند و باعث شده بقيه نيز بخواهند همين رويه را پي بگيرند. اين در حاليست كه پول دريافتي يك متخصص زنان و زايمان براي انجام عمل پرريسك سزارين حدود يك ميليون و 300 هزارتومان است. اما يك بلاگر براي يك استوري تبليغي به طور متوسط 1 تا 5 ميليون تومان ميگيريد. اين در حاليست كه طبق برخي گزارشات برخي از بلاگرها تا 27 ميليون تومان نيز براي يك تبليغ اينستاگرامي دريافت ميكنند. گلهاي كه امروز بسياري از پزشكان دارند اين است كه بعد از سالها رياضت و درس و تخصص نيازمند اين هستند كه يك اينستاگرامر شايد دانشگاه نرفته تبليغشان كند.
قدرت مجازي اينستاگرامرها روز به روز در حال پيشرفت است. برندهاي مشهور نيز به خوبي دريافتهاند كه براي تبليغ هاي محصولاتشان اينستاگرامرهاي رنگيرنگي حسابي به كارشان ميآيد. از همين جهت است كه شركتهاي بزرگي مانند سامسونگ به جاي آنكه پول درشتي به يك سلبريتي سينمايي براي تبليغ تلفن همراه تازه واردشان كنند. با يك چهارم آن مبلغ ميتوانند از 250 اينفلوئنسر و بلاگر موثر در اينستاگرام بخواهند كافيست چندعكس با تلفن همراهشان بگيرند و اسم شركت را تگ كنند. ارتباط دوسويهاي كه هر دو سمت ماجرا سود خودشان را ميبرند.
وقتي بلاگرها اخاذي ميكنند
قدرت بلاگرها با افزايش طرفدارانشان روز به روز بيشتر شدهاست. طوري كه براي طرفدارانشان اسم ميگذارند و آنها را به چالشهاي مختلفي دعوت ميكنند و آنها را به كارهاي مختلفي دعوت ميكنند. برايشان قرعهكشي و جايزه ميگذارند و حسابي قربان صدقهشان ميروند. اما كسي حواسش نيست كه بلاگرها چرا بايد قربان صدقه چندصدهزار آدمي بروند كه نمي شناسند. تكتك صفحاتي كه مخاطب به درخواست اينستاگرامر مورد علاقهاش فالو ميكند در اينستاگرام قيمتهاي چند صدميليوني دارد. كامنت مخاطبان باعث بالا رفتن فعاليتهاي صفحه و در نتيجه كمك بزرگي به بالا رفتن فالوئرهاي آنان است. براي همين گاهي قدرت بلاگرها از كنترل برندهاي تجاري خارج ميشود و تبديل به نوعي اخاذي ميشود به طوريكه به گفته برخي صاحبان برند آنها مراجعه ميكنند و ميگويند يا اين جنس را به من رايگان بده يا در صفحهام از تو بدگويي ميكنم و آن وقت فالوئرها و همدستانم را به جانت مياندازم.
بلاگري شغل مبتني بر شبكه اجتماعيست و تنها حياتش به آن بستگي دارد و شايد بتوان گفت نوعي شغل كاذب است. اما در همه جاي دنيا بلاگرها تخصصهاي خودشان است. اما در ميان اينستاگرامرهاي ايراني ميبينيم كه بابت تبليغ قرنيز ديوارشان و يا توالتشان فيلمهاي تبليغاتي پر ميكنند چون همه آنها را رايگان گرفتهاند و حالا بايد در صفحه در موردش صحبت كنند. كاري كه كمتر كسي حاضر است انجام دهد و عزت نفسش را تا اين حد پايين بياورد.
وقتي شبها صفحه سوئيتهومها را چك ميكنم؛ گريهام ميگيرد
وقتي براي اولين بار درباره سوئيتهومها و عكسهاي تصنعي رنگارنگشان در اينستاگرام صحبت كرديم. پيامهاي زيادي دريافت كرديم كه در ابتدا گمانمان نميرفت آنها تا اين حد به زندگي هوادارانشان نفوذ كرده باشند. مادر جواني پيام داد هر روز صفحه يكي از سوئيتهومها را چك ميكرده تا ببيند او چه كار كردهاست و تلاش ميكرد خودش را مطابق او تنظيم كند. اما نه فرزندش و نه همسرش هيچكدام مانند همسر آن اينستاگرامر نبودند و در اين باره زجر ميكشيد. چون ميخواسته مانند آن خانم رنگيرنگي هر روز سفر و تفريح باشند و همه اين نداشتنها را از چشم همسرش ميديدهاست. افراد زيادي پيام دادند كه با اينكه تازه وسيلههاي خانهشان را خريدند از آنها بدشان ميآيد. خانمي پيام داد شبها قبل از خواب صفحههايشان را چك ميكرده و به اصطلاح خودش زار زار گريه ميكردهاست كه چرا او نميتواند چنين زندگي داشته باشد و اين بهم ريختگي طوريست كه موجب پرخاش به شوهر و فرزندش هم شدهاست. وقتي به او گفتيم اگر بداني واقعي نيست بازهم حسرتش را ميخوري؟ گفت نميدانم اما ميدانم فقط ميخواهم چنين زندگي داشته باشم. مادري كه يك نوجوان دختر داشت پيام داد كه دخترش دقيقا در اينستاگرام زندگي ميكند. علاقه زيادش به يكي از اينستاگرامرها باعث شده خودش را با او تطبيق بدهد. اينستاگرامري كه حجاب ندارد. نماز نميخواند اما روزه ميگيرد. او انقدر غرق اينستاگرامرها شده كه ميگويد زندگي ايدهآل يعني ازدواج كني و بعد بلافاصله طلاق بگيري تا آزادي كامل داشته باشي و هركار دلت خواست انجام دهي. خانم ديگري پيام داد مادر شوهرش آنقدر غرق زندگيهاي رنگي اينستاگرامرهاست كه مدام به خانهداري و جهيزيه عروسش سركوفت ميزند. پيامهاي زيادي گفتهاند با دنبال كردن سوئيتهومها به وسواس و نظم افراطي افتادند و حتي از تفاوت خريدها سطح زندگيشان به افسردگي رسيده بودند. تا اينكه يك روز براي آرامش همه آنها را آنفالو ميكنند.
اما يك سوال؛ اين جملات تا كجا ادامه داشتند؟ آرامش چند زندگي تحت تاثير سوئيتهومها به هم ريخته بود؟چند نفر افسردگي گرفتهاند؟
وقتي بلاگري پولساز است چرا درس بخوانم؟
آيا ضربه سوئيتهومها و بلاگرها تنها در افسردگي و حسرت زدگي مخاطبانشان خلاصه ميشود؟ يا اينكه ترويج مصرفگرايي نيز يكيديگر از آثار مخرب سوييتهومها در فضاي اينستاگرام است؟ بايد گفت ضربه اصلي سوئيتهومها در اين موارد كه به تنهايي مهم و مخرب هستند خلاصه نميشود. به جامعهاي فكر كنيد كه درآمد بلاگرها و سوئيتهومهايش بسيار بيشتر از پزشكان، صنعتگران و فرهيختگان است. وقتي استوري 15 ثانيهاي يك بلاگر چندبرابر درآمد عمل جراحي سزارين يك پزشك متخصص زايمان است كه سالهاي زيادي را صرف علم آموزي كردهاست. نوجوانان آن جامعه براي آيندهشان به چه چيزي فكر ميكنند؟ وقتي ميشود با عكسهاي رنگي و يك اكانت اينستاگرام حسابي پولدار و پرطرفدار و البته پرقدرت شد؛ آيا نوجوانان آن جامعه در روزهايي كه اقتصاد در شرايط خوبي نيست ديگر رغبتي به درس خواندن و تلاش دارند؟ يا اينكه تلاششان را مي كنند كه يك بلاگر اينستاگرامي شوند؟ براي همين است طبق شنيدهها برخي مردان مطيعي كه در لابهلاي عكسها ميبينيد شغلشان را رها كردهاند و تبديل به آكساسوار عكسها شدهاند.
بلاگرها ميتوانند مفيد باشد و به معرفي محصولات و استارتاپها كمك كنند .اما نياز به سروسامان دادن جدي از سوي نهادهاي ذيربط دارند. شايد اگر سامانه هايي باشند كه به كسب و كار هاي نوپا كمك كنند و از سوي نهاد هاي مرتبط حمايت هاي تبليغاتي شوند قدرت بلاگر ها و اينستاگرامر ها تا حدي فروكش كند . با اين حال فضاي فعلي به سر و سامان دادن جدي نياز دارد. و نيازمند آن است كه با تعيين ضوابط و قوائد مشخص بلاگرها قابل كنترل شوند. چون اين بي سروساماني باعث شده بلاگرها در ازاي مفتبري و دريافت پول، كالاهاي غيرمفيد و يا تبليغات پرخطر فرهنگي داشته باشند.
گروه خانواده؛ عطيههمتي
منبع : فارس
پا نوشت : خبرگزاري فارس ، تسنيم ، مجله خبري ، خبرآنلاين، خبرگزاري مهر، روزنامچه ، آخرين اخبار، اخبار ايران، آخرين اخبار ايران، اخبار جهان ، اخبار
- پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۹۹ ۱۰:۱۴ ۷۲ بازديد
- ۰ نظر