آرشیو اردیبهشت ماه 1399

آخرين اخبار - مجله خبري - سبك زندگي

راهكارهاي كاربردي براي افزايش سرعت واي‌فاي‌هاي خانگي

ماهيت فناوري واي‌فاي به‌گونه‌اي است كه تحت تأثير عوامل مختلف، عملكردش تغيير مي‌كند. در واقع WiFi مي‌تواند بسيار بي‌ثبات عمل كند. بسيار پيش مي‌آيد كه كاربران در حال لذت بردن از سيگنال قوي واي‌فاي خود هستند، اما پس از تغيير مكان به يك محل ديگر ناگهان كيفيت عملكرد اين سرويس كاهش پيدا مي‌كند.

اخبار اقتصادي- در واقع WiFi به‌نوعي ساخته شده است كه در شرايط متفاوت عملكرد خاصي را از خود نشان مي‌دهد. در مجموع پنج عامل تأثير زيادي در بازدهي واي‌فاي‌ها دارند كه در ادامه به آن‌ها اشاره مي‌شود. گفتني است، پس از پرداختن به عوامل تأثيرگذار بر روي عملكرد واي‌فاي، راه‌هاي افزايش كيفيت عملكرد WiFi نيز مورد بررسي قرار خواهند گرفت.

۱- فاصله فرد با مودم واي‌فاي : به دلايل واضح فني و امنيتي، واي‌فاي‌ها از قدرت كمتري نسبت به دكل‌هاي اينترنتي برخوردارند. روتر‌ها و مودم‌هاي ارزان‌تر نيز گاهي حتي نمي‌توانند پاسخگوي نياز افراد در يك آپارتمان كوچك باشند. در نتيجه بايد در نظر داشت افزايش فاصله با مودم‌ها مي‌تواند از بازدهي آن‌ها كم كند. شايان ذكر است كه افراد مي‌توانند وسعت دسترسي واي‌فاي خود را با استفاده از برنامه NetSpot بررسي كنند.

۲- موانع حاضر در محل: فركانس‌ها و سيگنال‌هاي واي‌فاي مي‌توانند توسط اجسام و وسايل، جذب و يا حتي كاملاً مسدود شوند. موانعي مانند ديوارها، اجسام، وسايل و مبلمان مي‌توانند تأثير منفي بر روي قدرت پردازش سرويس WiFi بگذارند. براي مثال واي‌فاي‌هايي كه قدرتي مطابق با ۵ گيگاهرتز دارند مي‌توانند در محلي پرمانع دچار مشكل شوند چراكه فركانس‌هاي بالا نمي‌توانند از اجسام سخت بگذرند.

۳- دخالت سيگنال و فركانس دستگاه‌هاي متفاوت: واي‌فاي‌ها از فركانس راديويي مشابهي با ديگر وسايل الكترومغناطيسي همانند راديوها، تلفن‌هاي همراه و بي‌سيم‌هاي بازي برخوردارند، در نتيجه تمامي اين سيگنال‌ها مي‌توانند بر روي يكديگر تأثير بگذارند. همچنين دو شبكه WiFi مي‌توانند بر روي يكديگر نيز تأثير داشته باشند.

۴- ظرفيت هر روتر: همان‌طور كه خيلي از رايانه‌ها تنها قدرت پردازش حجم كمي از دستورات را دارند، روترها هم مي‌توانند از قدرت‌هاي متفاوتي برخوردار باشند. افراد نمي‌توانند از يك مودم و روتر قديمي انتظار داشته باشند تا دسترسي فوق‌العاده‌اي را در اختيارشان قرار دهد. بهتر است كه كاربران براي محل‌هاي مختلف واي‌فاي‌هاي مناسبي را تهيه كنند تا از پس انتظارات كاربران محيط برآيد.

۵- پهناي باند: بعضي اوقات نيز ايراد از دستگاه روتر و مودم نيست. پهناي باند و ظرفيت سرعت اينترنت كاربران نيز تأثير بسياري در پردازش و سرعت اينترنت دارد. براي مثال اگر تمامي كاربران يك خانه، به‌صورت همزمان، تماس تصويري برقرار كنند اين امر باعث كاهش سرعت چشمگيري در اينترنت خانگي آن‌ها مي‌شود. مديريت ميزان استفاده و زمان انجام امور مختلف براي WiFi نيز از اهميت بالايي برخوردار است.

دانستن شرايط تأثيرگذار بر روي سرعت و عملكرد WiFi بسيار ضروري است، اما مي‌توان گفت كه اين امر به تنهايي كافي نيست. كاربران در صورت تمايل به افزايش كيفيت پردازش WiFi خود بهتر است از اقداماتي كه باعث بهبود قدرت عملكرد واي‌فاي‌ها مي‌شوند نيز مطلع باشند. در ادامه به ۱۰ راه مؤثر در افزايش كيفيت واي‌فاي اشاره مي‌كنيم.

انتخاب محلي مناسب براي روتر WiFi 

روتر‌ها در همه‌جا عملكرد مناسبي از خود نشان نمي‌دهند. براي شروع، كاربران بهتر است از قرار دادن روتر خود در كنار وسايل آهني و وسايلي كه بر روي موج‌هاي الكترومغناطيسي تأثير منفي مي‌گذارند خودداري كنند. وسايل ديگر مانند شيشه، چوب، پلاستيك و مقوا نيز مي‌توانند فركانس‌هاي واي‌فاي را منحرف كنند. افراد بايد در نظر داشته باشند كه تقريباً تمام ساختمان‌ها نيز از چهارچوب‌هاي آهني ساخته مي‌شوند، در نتيجه هر محلي به اندازه خود تأثير منفي بر روي روتر‌ها دارد.

بدترين مكان براي قرار دادن دستگاه‌ها، آشپزخانه است. در اين محل تمامي وسايل مانند مايكروويو، اجاق گاز و ماشين‌هاي ظرف‌شويي بر روي پردازش WiFi تأثير مي‌گذارند. همچنين بهتر است كاربران زياد نزديك به امواج الكتريكي قرار نگيرند، از اين رو بهتر است براي ايجاد فاصله و همين‌طور پخش شدن امواج به‌صورت مناسب، روتر‌ها را بالاتر از سطح زمين در محلي مركزي قرار داد.

 

 

بروزرساني مداوم مودم‌ها

افرادي كه اخبار دنياي فناوري را دنبال مي‌كنند، مي‌دانند كه آمار حمله‌هاي اينترنتي بسيار افزايش يافته است. بسياري از اين حمله‌ها در صورت بروز بودن روتر‌ها امكان‌پذير نبود. وقتي يك بدافزار از ايرادات مودم با خبر مي‌شود، مي‌تواند به راحتي پهناي باند آن را اشغال كند. حتي اگر خبري از بدافزار‌ها و حملات اينترنتي نباشد، يك روتر بروزرساني شده از نمونه قديمي عملكرد بهتري را به خود اختصاص مي‌دهد.

براي بروزرساني مودم‌ها افراد بايد روش‌هاي ذيل را به ترتيب اجرا كنند:

كاربر بايد مرورگر را باز كرده و به روتر خود متصل شود.

پس از اتصال به مودم، فرد بايد آدرس IP روتر خود را در مرورگر وارد كند.

سپس با وارد كردن اطلاعات در بخش‌هاي Admin Username و Password داخل بخش مديريت شود.

در اين مرحله كاربر بايد به دنبال قسمت Firmware Update و يا Router Update بگردد.

پس از يافتن بخش مذكور، برنامه به دنبال آخرين بروزرساني موجود براي روتر مي‌گردد و در صورت وجود نسخه جديد آن را روي دستگاه فرد نصب مي‌كند.

برخورداري از آنتن‌هاي موج گير قدرتمند

اكثر روتر‌ها از آنتن‌هاي كوچك و ضعيفي برخوردارند. اين شاخك‌هاي كوچك تنها مي‌توانند دريافتي مطابق با ۴ دسيبل داشته باشند، در حالي كه افراد به نمونه‌هايي با حداقل ۱۰ دسيبل نياز دارند. براي افزايش وسعت دسترسي واي‌فاي، كاربران بهتر است دست به خريد آنتن‌هاي قوي با قدرت دسيبل بالاتر بزنند.

جلوگيري از هدر رفتن انرژي واي‌فاي

اين روز‌ها رمزگذاري قوي واي‌فاي‌ها از اهميت بسيار بالايي برخوردار است. از آن‌جايي كه افراد همواره به سرعت WiFi تكيه دارند، تعداد سوءاستفاده‌گران از يك سرويس رايگان واي‌فاي نيز افزايش يافته است. كاربران بايد حتماً از رمز‌هاي قدرتمند براي سرويس WiFi خود استفاده كنند تا فرد ديگري انرژي واي‌فاي‌شان را كاهش ندهد.

يك رمز عبور قدرتمند براي سرويس WiFi از ويژگي‌هاي زير برخوردار است:

كاربران بايد از حروف بزرگ و كوچك، اعداد و علائم نگارشي در رمز عبور خود استفاده كنند.

اشخاص نبايد رمز‌هاي ساده مانند ۱۲۳۴۵۶ را بر روي سرويس خود بگذارند.

هر رمز بايد حداقل متشكل از هشت حرف باشد، چراكه رمز‌هاي كوتاه به‌راحتي توسط برنامه‌هاي مختلف تشخيص داده مي‌شوند.

كاربران بايد توجه داشته باشند كه از هيچ اطلاعات شخصي، مانند تاريخ تولد، نام و شماره تلفن همراه براي رمزگذاري استفاده نكنند.

افراد بايد رمزي منحصربه‌فرد داشته باشند كه معني خاصي را به خود اختصاص نمي‌دهد. بهتر است كه اشخاص اين رمز را بر روي كاغذ نياورده و در صورت لزوم از برنامه‌هاي مديريت رمز استفاده كنند.

تهيه دستگاه‌هاي افزايش دهنده قدرت واي‌فاي

دستگاه‌هايي با عناوين مختلف مانند توسعه دهنده واي‌فاي و يا گسترش دهنده WiFi وجود دارند كه رفتاري مشابه را از خود نشان مي‌دهند. اين دستگاه‌ها با دريافت سيگنال واي‌فاي آن را مجدداً بارگيري كرده و شبكه‌اي جديد را توسعه مي‌دهند. در واقع اين شبكه، يك شاخه از واي‌فاي مركزي است كه داده‌ها را به اشتراك مي‌گذارد. اين دستگاه‌هاي كوچك مي‌توانند به راحتي همانند يك روتر عمل كنند و قدرت آن را افزايش دهند. اين وسايل براي مكان‌هايي مناسب هستند كه روتر مركزي دسترسي مناسبي به آن‌ها ندارد.

منبع : افكار نيوز

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، تسنيم ، مجله خبري ، خبرآنلاين، خبرگزاري مهر، روزنامچه ، آخرين اخبار، اخبار ايران، آخرين اخبار ايران، اخبار جهان ، اخبار

 

رونمايي از لوح ثبت جهاني جنگل‌هاي هيركاني

 

 

همزمان با هفته ميراث فرهنگي، لوح ثبت جهاني جنگل‌هاي هيركاني در گيلان با حضور رئيس سازمان مديريت و برنامه‌ريزي، معاون توسعه مديريت استانداري مديركل حفاظت از محيط‌زيست استان در سالن همايش‌هاي موزه ميراث روستايي گيلان رونمايي شد.

خبرگزاري فارس - سعيده اسديان: وارد جنگل هيركاني كه مي‌شويد با موزه‌اي طبيعي مواجه خواهيد شد كه تابش نور خورشيد و وزش باد لابه‌لاي برگهاي درختان آن شما را ميخكوب مي‌كند.

جنگلي پير اما استوار كه عنوان «بازمانده دوران سوم زمين‌شناسي و عصر يخبندان» را از آن خود كرده و به افتخاري براي ايران تبديل شده، ميراثي كه پس از كش و قوس هاي فراوان، سرانجام در 14 تيرماه 98 با تائيد كارشناسان IUCN در چهل و سومين اجلاس يونسكو، به عنوان دومين ميراث طبيعي ايران بعد از كوير لوت در فهرست ميراث جهاني يونسكو به ثبت رسيد.

مسعود حلاج‌پور مديركل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري گيلان در اين مراسم اظهار كرد: ثبت جهاني جنگل‌هاي هيركاني كه بخش عمده‌اي از آن در گيلان قرار دارد، در تيرماه سال 98 در چهلمين اجلاس كميته ميراث جهاني يونسكو در باكو پايتخت جمهوري آذربايجان اعلام شد. حدود دو ميليون هكتار از اين جنگل‌ها در ايران به‌ ويژه شمال كشور قرار دارد و ثبت جهاني اين اثر ارزشمند در فهرست ميراث جهاني اقدامي مناسب براي حفظ زيست‌بوم و گردشگري طبيعي است.حالا همزمان با هفته ميراث فرهنگي، لوح ثبت جهاني جنگل‌هاي هيركاني در گيلان با حضور رئيس سازمان مديريت و برنامه‌ريزي، معاون توسعه مديريت استانداري مديركل حفاظت از محيط‌زيست استان در سالن همايش‌هاي موزه ميراث روستايي گيلان رونمايي شد.

وي افزود: سه سايت از جنگل‌هاي هيركاني شامل ليسار تالش، گشت رودخان فومن و سياه‌رود رودبار به‌عنوان مناطق حفاظتي تلقي و هيچ‌گونه دخالت انساني در آن انجام نخواهد شد و به‌عنوان جاذبه‌هاي طبيعي گيلان محسوب خواهند شد.

نام هيركاني از كجا آمد؟

اروپايي‌ها در گذشته نام قديم گرگان را هيركان مي‌ناميدند كه در مركزيت گنبدكاووس بود و بخش‌هايي از سمنان، مازندران و مناطق اطراف آن را دربرمي‌گرفت، اين واژه بعدها به گرگان تبديل شد كه دربرگيرنده دشت و خليج گرگان بود، در واقع مي‌توان گفت جنگلهاي هيركاني نام قديمي همين منطقه و گرگان بوده است.

رمضانعلي قائمي مدير پايگاه ثبت جهاني جنگل هاي هيركاني در استان گلستان كه 34 سال سابقه كارهاي اجرايي و تحقيقاتي و تأليف كتاب‌هاي متعدد در ارتباط با محيط‌زيست را دارد، وي در دو دوره رئيس پارك ملي گلستان بوده و طي سال هاي گذشته بسياري از پارك هاي ملي حفاظت شده دنيا از جمله هند، نپال و اروپا را ديده است.

وي درباره ثبت جهاني هيركاني به خبرنگار فارس گفت: پارك ملي گلستان يكي از قديمي‌ترين پارك‌هاي ملي در مناطق حفاظت‌شده ايران است كه شايد بتوان از آن به عنوان اولين منطقه حفاظت‌شده كشور ياد كرد، اين منطقه مساحتي در حدود 91 هزار و 895 هكتار دارد و سالهاست كه مورد حفاظت قرار گرفته و امكانات حفاظتي در اين منطقه داير است.

پارك ملي گلستان از جمله ذخاير زيست كره جهان محسوب مي‌شود

قائمي با بيان اينكه پارك ملي گلستان از جمله ذخاير زيست كره جهان محسوب مي‌شود، افزود: منطقه سياه‌رود افراتخته داراي ويژگي‌هاي خاصي مانند وجود جنگل هاي سرخدار است، جنگل هاي سرخدار در سطح جهان مساحت اندكي را به خود اختصاص مي‌دهد و در ايران نيز بزرگترين لكه كه به صورت يكجا وجود دارد، در منطقه علي‌آباد استان گلستان است و يك لكه آن حدوداً 200 هكتار است و200 هكتار ديگر در مجاورت اين منطقه قرار دارد كه در مجموع 400 هكتار مي‌شود.

وي در خصوص جنگلهاي سرخدار ايران گفت:‌ اين لكه از جنگل هاي سرخدار در ايران بزرگترين هستند، ممكن است ساير كشورها مساحت بيشتري از درختان سرخدار را داشته باشند اما به صورت پراكنده است، اين در حالي است كه ايران 200 و در مجموع 400 هكتار به صورت انبوه و يكجا از درختان سرخدار را دربرمي‌گيرد كه مي‌توان گفت كمتر نقطه‌اي در دنيا چنين وسعتي را به صورت يكجا از درختان سرخدار در خود دارد.

مدير پايگاه ثبت جهاني جنگل هاي هيركاني در استان گلستان گفت:‌ بخشي از اين منطقه چند سال پيش تحت عنوان منطقه حفاظت‌شده ابربالادست تحت حفاظت قرار گرفت و در زمره مناطقي بود كه قابليت اين را داشت كه به عنوان ميراث طبيعي ايران براي ثبت جهاني معرفي شود.

 آتش سوزي‌هاي سالانه در پارك ملي گلستان

قائمي در خصوص اينكه آيا اين مناطق در معرض آتش‌سوزي قرار مي‌گيرند يا نه، گفت: در نواحي مربوط به سياه‌رود افراتخته به دليل مراقبت‌هاي ويژه‌اي كه مي‌شود آتش‌سوزي رخ نداده است و به دليل وجود درختان سرخدار، برخي از اين مناطق ممنوعيت‌هايي دارند كه بيشتر تحت مراقبت قرار مي‌گيرند و افراد عادي نمي‌توانند به آن ورود پيدا كنند.

وي افزود: اين در حالي است كه در پارك ملي گلستان هر ساله شاهد آتش‌سوزي‌هايي هستيم كه به دليل وجود جاده آسيايي و بي‌مبالاتي براي روشن كردن آتش جهت پخت و پز و كارهاي ديگر صورت مي‌گيرد اتفاق مي‌افتد، زيرا بعضي از افراد ممكن است آتش را خاموش نكنند و اين آتش به نقاط ديگر سرايت كند كه در نتيجه شاهد آتش‌سوزي در مناطق مختلف هستيم.

 

امتيازات ثبت جهاني هيركاني

قائمي به امتيازات ثبت جهاني جنگل هاي هيركاني در فهرست ميراث طبيعي اشاره كرد و افزود: قطعاً حالا و با ثبت اين منطقه نه تنها رديف اعتباري خاص براي حفاظت از اينجا از سوي دولت درنظر گرفته مي‌شود، بلكه اسم اين مناطق با تمام زبان‌هاي زنده دنيا در عرصه بين‌المللي مطرح خواهد شد و در تمام سايت‌هاي جهاني قرار مي‌گيرد كه مي‌تواند به لحاظ گردشگري و برخي فعاليت‌هاي زيست‌محيطي نتايج درخشاني را به همراه داشته باشد.

انتهاي پيام/

منبع : فارس

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، تسنيم ، مجله خبري ، خبرآنلاين، خبرگزاري مهر، روزنامچه ، آخرين اخبار، اخبار ايران، آخرين اخبار ايران، اخبار جهان ، اخبار

 

درگذشت‌ مخزن‌الاسرار نفت ايران

 

 

حسين‌كاظم‌پوراردبيلي نماينده ايران در اوپك يا به عبارت ديگر صندوقچه اسرار فروش نفت ايران درگذشت.

 به گزارش خبرنگار گروه آخرين اخبار روزنامچه دوبار امكان مصاحبه با او را داشتم، بار اول پيش از برگزاري اجلاس كشورهاي صادركننده گاز بود و از بلندپروازي‌هايش براي تشكيل اوپك‌گازي مي‌گفت كه هر چند تشكيل شد اما اهداف مد نظر وي را محقق نكرد. باري ديگر روايت خاطرات و خطرات، صحنه‌هاي سينمايي و اعجاب‌برانگيزي از فروش نفت ايران در دوران جنگ، سربسته تعريف مي‌كرد و مي‌گفت زمانش برسد مي‌گويم. نمي‌دانم نوشته است يا رازهايش را با خود برد،  

مدافع قراردادهاي بيع‌متقابل در دولت خاتمي بود و در پاسخ به اعتراضات به نگارنده گفت:"۱۸ سال به اسم مبارزه با استكبار به ارتجاع باج داديم صداي كسي درنيامد"؛ اشاره اش به پارس جنوبي بود، ميدان مشترك گازي ميان ايران و قطر، ميداني كه سال‌هاي طولاني قطر تنها بهره‌برداري آن بود و در دولت خاتمي با سرمايه‌گذاري سنگيني با حضور شركت‌هاي داخلي و خارجي ايران دست به كار برداشت گاز از اين ميدان شد و همين امر سبب شد صداهاي مخالف گوشخراش شود، مي‌گفتند "خورديد و برديد"، كاظم‌پور با همان خونسردي هميشگي‌اش مي‌گفت: مي‌ترسند عقب‌ماندگي ما جبران شود و برداشتمان به قطر برسد.

او از انفجار هفتم تير جان سالم به در برد، آن روز در قامت وزير بازرگاني قرار بود گزارشي درباره تورم بدهد، دردي كه هنوز اقتصاد ايران به آن دچار است. از وي به عنوان طراح شگردهاي خاص فروش نفت در دوره جنگ ياد مي‌شود. هر چند هنوز با گذشت ۳۱ سال از پايان جنگ اين شگردها اعلام نشده اما يادم هست يكي از شيوه‌هاي فروش را فروش نفت روي كشتي در آب‌هاي آزاد اعلام مي‌كرد

او با سني كمتر از ۳۰ سال وزير بازرگاني شد و اگر دستور جلسه ۷ تير ۶۰ تغيير نمي‌كرد، ۳۹ سال باقي را فرصت زندگي نمي‌يافت.

درست در روزهاي اوج قيمت نفت، به دستور نوذري، وزير وقت نفت درخواست بازنشستگي كرد و رفت. خودش درست چند روز پيش از ترك ساختمان وزارت نفت در طالقاني گفت: با نفت ۶ دلاري آمدم و با نفت ۱۲۶ دلاري مي‌روم.

روزهاي رفتنش همزمان بود با سر و صداي به پا شده زير علم « مافياي نفتي» بحثي بي حاصل و ابتر در دولت نهم چرا كه هيچ گاه اسامي مافياي نفتي از جيب هيچ كدام از مدعيان، حتي رييس جمهور وقت بيرون نيامد. در پاسخ به اين سئوال كه استعفاي اجباري‌تان ربطي به موضوع مافياي نفتي دارد يا نه گفته بود: "من نمي‌توانم در اين باره اظهارنظر كنم. من كه نمي‌توانم بگويم جزو مافيا هستم يا  نيستم. كساني كه چنين اتهاماتي مطرح مي‌كنند بايد روشن و شفاف از دلايل و اسناد آن ياد كنند. به‌نظر من شما بايد دنبال پاسخ اين پرسش باشيد كه چه دليلي متوجه اين تغيير بوده وديگراني جز من بايد پاسخ شما را بدهند.  پس از ورود دوباره زنگنه به وزارت نفت، در سخت‌ترين شرايط تحريم نفتي وارد ميدان شد. كاظم‌پور در زندگي‌اش هيچ‌گاه ثبات نفتي را به چشم نديد، زماني چشم از جهان فروبست كه ايران براي دومين بار در دهه ۹۰ شمسي با تحريم‌هاي نفتي روبروست و اين چنين شد كه رازهاي نفتي ايران با كاظم‌پور به خاك سپرده شد.

زهرا علي‌اكبري

منبع : خبرآنلاين

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، تسنيم ، مجله خبري ، خبرآنلاين، خبرگزاري مهر، روزنامچه ، آخرين اخبار، اخبار ايران، آخرين اخبار ايران، اخبار جهان

 

«سوئيت‌هوم»ها از جان ما چه مي‌خواهند؟/ استوري‌هاي ميليوني و زايمان‌هاي رايگان!

خانه‌هاي هميشه تميز و دستمال‌كشيده اينستاگرامي، زن و شوهرهايي كه هميشه در بهترين حالت خودشان هستند. بچه‌هايي كه شانه موهاي‌شان به هم نريخته ‌و خانه را كثيف نمي‌كنند و ميزهايي كه هميشه شبيه يك مهماني چيده ‌شده ‌است. اما زندگي رنگي‌رنگي سوئيت‌هوم‌ها و بلاگرهاي اينستاگرامي از كجا مي‌آيد و از جان كاربران چه مي‌خواهد؟.

«سوئيت‌هوم(Sweet Home)» در لغت به معناي خانه شيرين است. اما بسياري از كاربران اينستاگرامي به عنوان پسوند نام كاربري خود از آن استفاده كردند تا اينكه اين نوع كاربران به سوئيت‌هوم‌ها مشهور شوند. كاربراني كه هر روز عكسهاي رنگي زيبايي از خانه و زندگي و اعضاي خانواده‌شان در حالت‌هاي مختلف منتشر مي‌كنند. آنها بيشتر روزمره نويسان اينستاگرامي هستند كه هر بار خلاصه فعاليت‌هاي چند وقت اخيرشان را با تمام جزئيات به مخاطب تعريف مي‌كنند. از قصه آشنايي با همسرشان و خاطرات عاشقانه‌شان مي‌گويند. درباره فرزندشان و بارداري و زايمانشان مي‌رسند. نكات خانه‌داري و خريد زيادي را به مخاطباشان مي‌آموزند و از تك تك لحظه‌هايشان عكس‌هاي خوشرنگ و لعاب دارند و در اينستاگرام پست مي‌كنند. اين فعالان روزمره نويس و بي‌سروصداي اينستاگرامي آنقدر پرطرفدارند كه مي‌توان در ميانشان كاربران 750 هزارتايي هم پيدا كرد. كاربراني كه ساده و بي سروصدا به نظر مي‌رسند اما مثل يك سلبريتي سينمايي ذهن‌هاي زيادي را به خودشان مشغول مي‌كنند. در ظاهر بي‌خطر هستند اما شامل افسردگي‌هاي زيادي شده‌اند. اما در اين صفحات چه مي‌گذرد؟ و از مخاطب چه مي‌‌خواهند؟

خوش به حالت خانم رنگي‌رنگي

به گزارش گروه آخرين اخبار روزنامچه با آغاز دهه 90 و رايج شدن گوشي‌هاي هوشمند تلفن همراه، اينستاگرام نيز پايش به گوشي‌هاي موبايل باز شد. شبكه اجتماعي عكس محوري كه افراد در آن از لحظه‌هاي خوبشان عكس مي‌گذاشتند اما اينستاگرام آنقدر مهم شد كه فعاليت در آن فراتر از سرگرمي رفت. كاربران تلاش مي‌كردند هر روز تصوير بي‌نقص‌تر و شاد‌تري از زندگي خود بگذارند و يكجورهايي اين شادي و بي نقصي را به رخ ديگران بكشند. به مرور در ميان اين صفحات رنگي‌رنگي و جذاب اينستاگرامرهايي رشد كردند كه تصويرهاي منتشر شده از آنها جذاب‌تر از باقي بود و توانستند با داشتن دنبال كنندگان بيشتر تبديل به سلبريتي‌هاي اين شبكه اجتماعي شوند. آنها به خوبي توانسته بودند كه چطور، چگونه و چه تصوير و چه محتوايي را از خودشان منتشر كنند كه خواهان بيشتري داشته باشد و مخاطب برايش سر و دست بشكاند و حتي تلاش كند او نيز شبيه آنها زندگي و رفتار كند و در سطح افراطي‌تر لوازم خانه او را تهيه كند و حتي در خيالاتش خودش را جاي او بگذارد.

دلدادگي‌هاي اينستاگرامي روزبه روز بيشتر شد تا جايي كه اگر كامنت‌هاي اين صفحات را باز كنيد پراست از پيام‌هاي طرفدارگونه و خوش به حالت گفتن‌هايي‌هايي كه نشان از محبوبيت زياد اينستاگرامرها و سوئيت‌هوم‌هاي رنگي دارد. «من ديشب خواب شما را ديدم.»«صفحه شما حال مرا خوب مي‌كند.»«كاش من هم مي‌توانستم مثل شما زندگي كنم.»«شما يك زن همه چيز تمام هستيد.»«من زندگي شما را الگوي خودم قرار دادم» اما كاربران نمي‌دانستند همه چيز در قاب مربعي اينستاگرام خلاصه نمي‌شود و همه آنچه كه مي‌بينند واقعي نيست. براي همين تلاش‌هايشان براي شبيه شدن به اينستاگرامري كه دنبال مي‌كنند بي‌نتيجه خواهد بود. چون آنها تنها شاهد يك برش يا به اصطلاح يك اسلايس از كيك بزرگ زندگي اينستاگرامرها بودند. اصطلاحي كه بعدها رايج شد. زندگي اسلايسي! بلاگرها نيز در اينستاگرام رشد قارچ‌گونه‌اي داشتند. در عصر رسانه و ديجيتال، در زمان وبلاگها و صفحات شخصي اينترنتي، افرادي وجود داشتند كه به طور تخصصي درباره محصولات مختلف حرف مي‌زدند و نظرات مثبت و منفي‌شان را به اصطلاح بلاگ مي‌كنند. به اين افراد در فضاي اينترنت و شبكه‌هاي اجتماعي بلاگر مي‌گويند.

چرا من نمي‌توانم مانند شما زندگي كنم؟

با پرطرفدار شدن صفحات رنگي‌رنگي، صاحبان آنها نيز قدرت زيادي پيدا كردند آنها توانسته بودند به سادگي چند عكس محبوبيت زيادي بين مخاطبان اينستاگرام پيدا كنند. آنها را به چالش‌هاي مختلفي دعوت كنند. دورهمي برگزار كنند و يك رابطه تعاملي قدرتمند بسازند. از همين رو رسانه‌‌هاي رسمي نيز به اين سلبريتي‌هاي مجازي حسابي روي خوش نشان دادند و در حوزه‌هاي مختلف بسته به نوع فعاليت‌شان با آنها مصاحبه گرفتند و تحويلشان گرفتند. دختري كه حياط منزلش طرفداران زيادي در اينستاگرام پيدا كرده بود، يا زني كه نوع خريد جهيزيه‌اش براي مخاطبان جذاب بود و آنها هربار درباره برند و فروشگاه لوازم خانگي‌اش از او مي‌پرسيدند پايش به مجلات دكوراسيون منزل راه يافت تا در رسانه‌هاي رسمي نيز خودش را نشان دهد. برخي از آنها كه به صورت خانوادگي با همسر و كودكشان فعاليت مي‌كردند به عنوان خانواده تراز و موفق به تلويزيون راه يافتند و مهمان برنامه‌‌هاي خانوادگي شدند تا مهر تاييدي بر فعاليت‌هايشان شود و اين مخاطب بود كه هر روز حسرت زده به آنها نگاه مي‌كرد كه چطور يك مادر مي‌تواند در يك سطح باورنكردني به تحصيل و كار و مادري و خانه‌داري‌اش برسد؟ چطور خانه‌اش با وجود داشتن فرزند هميشه مرتب است، ته قابلمه‌هايش سياه نمي‌شود. وقت دارد هفته‌اي يك كتاب بخواند. با كودكش هر هفته شهربازي برود و هميشه لباس‌هايش با همسر و فرزندش هماهنگ و ست باشد؟ پس چرا او و همسرش هرچه مي‌دوند به اين زندگي رويايي نمي‌رسند؟ آيا آنها زندگي كردن را بلد نيستند؟

زنان خانه‌دار آرامش بخش يا زنان خانه‌دار حسرت سوز

چندي قبل يك دكتر فعال رسانه‌اي در صفحه اجتماعيش خطاب به خانمي كه از اين زيبايي تصنعي گله كرده بود از سوئيت‌هوم‌ها و زنان رنگي‌رنگي اينستاگرامي دفاع كرد. او در حرفهايش با اين مضمون توضيح داد كه آنها دوست داشتند به جاي شاغل بودن كه به نظرش مردانه است خانه‌دار باشند و فضاي آرامشبخش‌تري را نسبت به سايرين براي همسر و فرزندانشان انتخاب كنند و حالا دوست دارند اين فضا را با كاربران اينستاگرام تقسيم كنند كه نه تنها آنها خطرناك نيستند بلكه مي‌توانند زنان الگويي باشند. اين دكتر رسانه‌اي هنوز در نيافته‌بود كه فعاليت آنها نه تنها آرامشبخش نيست بلكه دارد آرامش را از مخاطبان مي‌گيرد. نشان دادن زندگي همه‌چيز تمامي كه از عهده مخاطبان بر نمي‌آيد. آنها تبديل به افسانه‌هايي شده بودند كه واقعي نبودند و فقط بلد بودند كه خودشان را واقعي نشان دهند. در واقع آنها رو به دوربين زندگي مي‌كردند و شغلشان نشان دادن اين فضاي آرامشبخش به مخاطبان بود. مثل كسي كه شغلش تميز كردن و چيدن يك دكور باشد تا در تصوير واقعي به نظر برسد. بله بايد هم به مخاطبان اين گزارش و هم به آن دكتر رسانه‌اي گفت كه بله بسياري تصاوير اينستاگرامي واقعي نيستند و حتي آنها عكاسان خودشان را دارند و اينستاگرامرها در بسياري از موارد بابت كتابي كه معرفي مي‌كنند، ظرفي كه در آن غذا مي‌خورند، لباسي كه مي‌پوشند و آتليه‌اي كه براي سالگردها و تولدهايشان مي‌روند و حتي آرايش موهايشان پول گرفته‌اند و يا رايگان دريافت كرده‌اند چون قرار است تبليغ آن را براي مخاطب انجام دهند. مخاطبي كه در حسرت آن مي‌سوزد و براي به دست آوردن چيزي تلاش مي‌كند و مي‌خواهد پول بپردازد كه اينستاگرامر آن را مفت به دست آورده‌است.

كودكان رنگي و خوش تيپ يا همان كودكان كار اينستاگرامي

تا به حال چندبار بعد از ديدن عكس‌هاي اينستاگرامي به خودتان گفته‌ايد آيا واقعا من مادر خوبي هستم؟ آيا من همسر خوبي هستم؟ آيا من خوشبخت هستم؟ اين سوالات چرا در ذهن مخاطب اين شبكه اجتماعي شكل مي‌گيرد؟ در اينستاگرام مامي بلاگرهاي زيادي وجود دارد كه هر روز عكسهاي رنگي و جذابي از كودكشان منتشر مي‌كنند. كودكي كه هميشه تميز و مرتب است. بالغانه رفتار مي‌كند و ژست‌هاي زيبايي در عكس‌ها دارد. در اين پست‌ها كامنتهاي زيادي را شاهد خواهيد بود كه زنان حتي سوالات روانشناسي، پزشكي‌شان را از اين مادران مي‌پرسند. مردان زيادي را مي‌بينيد كه پاي اين پست كامنت گذاشته‌اند:«خوش به حال همسرتان با اين تربيت فرزند!»«كاش همسر من هم از شما ياد بگيرد.» آن‌ها واقعا حسرت مي‌خورند چون نمي‌دانند بسياري از كودكان سرحال و مرتب در تصوير ابزار درآمدزايي خانواده‌شان هستند. دقيقا مانند يك كودك كار واقعي! آنها ساعت‌هاي زيادي به جاي بازي كردن بايد با والدينشان از اين آموزشگاه به آن آموزشگاه بروند تا تبليغ يك موسسه آموزشي رقص، موسيقي، نقاشي و يا هرچيز ديگر را بكنند. تند و تند بي‌جهت حمام بروند و لباس‌هاي مختلف بپوشند و ساعت‌هاي در آتليه‌ها ژست بگيرند چون قرار است لباس‌ها و اجناسي كه توسط خانواده رايگان گرفته شده را تبليغ كنند. اما مخاطب خيال مي‌كند مامي‌بلاگر واقعا از روي مادري و استعداديابي فرزندش را به اين آموزشگاهها فرستاده يا از روي محبت توي آتليه از او عكس مي‌گيرد. بايد گفت بله آن‌ها بي‌اغراق كودكان كار مجازي هستند كه از بدو تولد براي تبليغ به كار گرفته مي‌شوند. حتي مراسم تولدشان پر است از چيزهايي كه بايد با دانه‌دانه‌ش عكسهاي خوب بگيرند و شما روبروي يك پيام بازرگاني محض نشسته‌ايد. حتي در مواردي شاهد هستيم كه كودك براي تبليغ بايد نريشن بلندي را حفظ كند و به كمك مادرش رو به دوربين بگويد. يا كودكي عكسش در كنار تبليغ يك مطب ليزر براي ترميم يكي از اعضاي مميزي بدن است!

مدهاي ساختگي كه پولشان از جيب مخاطب مي‌رود

در يكي از موارد با تولد كودكي در اينستاگرام روبرو شديم كه علاوه بر يك تم تولد بسيار گران‌قيمت و لباس‌هاي مجلسي مادر و فرزند، دختراني با پوشش بسيار برهنه شبيه به پري دريايي هاليوودي در كف اتاق پذيرايي به شكل عجيبي دراز كشيده‌اند تا دكور مراسم يا عكس‌هاي تولد كودك باشند. با پيگيري شركت برگزار كننده تولد متوجه شديم اين دختران به صورت ساعتي كرايه دارند و به عنوان دكور در تولد‌ها حاضر مي‌شوند هزينه اين تم تولد انساني و جاندار قيمت چندميليونيست اما صاحب تولد براي تبليغ همه آنها را رايگان گرفته‌است. مامي‌بلاگر در حال مد كردن چيز گران‌قيمتي است كه خودش آن را رايگان گرفته و مخاطبي كه با او ارتباط احساسي گرفته‌است گمان مي‌كند حالا كه چنين چيزي وجود دارد نكند در صورت انجام ندادنش براي كودكش كم گذاشته‌است. در واقع او بي‌‌آنكه بداند دارد هزينه تولد كودكي اينستاگرامي را از جيب خودش مي‌دهد. در يك مورد اطلاع رساني با مادراني روبرو شديم كه ابتدا اهانت مي‌كردند و برچسب دروغگويي مي‌زدند اما چندي بعد با خواهش و التماس مي‌خواستند كه به فعاليتشان حتي به شكل عكس‌هاي شطرنجي اشاره نشود. چون اقوامشان از اين موضوع خبر ندارد و آبرويشان مي‌رود.

استوري‌هاي ميليون‌توماني، زايمان‌هاي رايگان

عطش مفت‌بري بلاگرها تا مطب پزشكان هم ادامه دارد. يكي از پزشكان زنان و زايمان مي‌گويد سر و كله آنها در مطب آنها هم پيدا مي‌شود. چون بعد از بارداري به پزشكان مراجعه مي‌كنند و مي‌خواهند در ازاي اينكه بعد از زايمان عكس و نام پزشك و بيمارستان را در صفحه اينستاگرامشان مي‌گذارند هزينه‌هاي ويزيت، بستري و زايمان همگي برايشان مجاني تمام شود. او گله داشت كه متاسفانه پزشكاني هستند كه اين كار را برايشان انجام مي‌دهند و باعث شده بقيه نيز بخواهند همين رويه را پي بگيرند. اين در حاليست كه پول دريافتي يك متخصص زنان و زايمان براي انجام عمل پر‌ريسك سزارين حدود يك ميليون و 300 هزارتومان است. اما يك بلاگر براي يك استوري تبليغي به طور متوسط 1 تا 5 ميليون تومان مي‌گيريد. اين در حاليست كه طبق برخي گزارشات برخي از بلاگرها تا 27 ميليون تومان نيز براي يك تبليغ اينستاگرامي دريافت مي‌كنند. گله‌اي كه امروز بسياري از پزشكان دارند اين است كه بعد از سالها رياضت و درس و تخصص نيازمند اين هستند كه يك اينستاگرامر شايد دانشگاه نرفته تبليغشان كند.

قدرت مجازي اينستاگرامرها روز به روز در حال پيشرفت است. برندهاي مشهور نيز به خوبي دريافته‌اند كه براي تبليغ هاي محصولاتشان  اينستاگرامرهاي رنگي‌رنگي حسابي به كارشان مي‌آيد. از همين جهت است كه شركت‌هاي بزرگي مانند سامسونگ به جاي آنكه پول درشتي به يك سلبريتي سينمايي براي تبليغ تلفن همراه تازه واردشان كنند. با يك چهارم آن مبلغ مي‌توانند از 250 اينفلوئنسر و بلاگر موثر در اينستاگرام بخواهند كافيست چندعكس با تلفن همراهشان بگيرند و اسم شركت را تگ كنند. ارتباط دوسويه‌اي كه هر دو سمت ماجرا سود خودشان را مي‌برند.

وقتي بلاگرها اخاذي مي‌كنند

قدرت بلاگرها با افزايش طرفدارانشان روز به روز بيشتر شده‌است. طوري كه براي طرفدارانشان اسم مي‌گذارند و آنها را به چالش‌هاي مختلفي دعوت مي‌كنند و آنها را به كارهاي مختلفي دعوت مي‌كنند. برايشان قرعه‌كشي و جايزه مي‌گذارند و حسابي قربان صدقه‌شان مي‌روند. اما كسي حواسش نيست كه بلاگرها چرا بايد قربان صدقه چندصدهزار آدمي بروند كه نمي شناسند. تك‌تك صفحاتي كه مخاطب به درخواست اينستاگرامر مورد علاقه‌اش فالو مي‌كند در اينستاگرام قيمت‌هاي چند صدميليوني دارد. كامنت مخاطبان باعث بالا رفتن فعاليت‌هاي صفحه و در نتيجه كمك بزرگي به بالا رفتن فالوئرهاي آنان است. براي همين گاهي قدرت بلاگرها از كنترل برندهاي تجاري خارج مي‌شود و تبديل به نوعي اخاذي مي‌شود به طوريكه به گفته برخي صاحبان برند آنها مراجعه مي‌كنند و مي‌گويند يا اين جنس را به من رايگان بده يا در صفحه‌ام از تو بدگويي مي‌كنم و آن وقت فالوئرها و همدستانم را به جانت مي‌اندازم.

بلاگري شغل مبتني بر شبكه اجتماعي‌ست و تنها حياتش به آن بستگي دارد و شايد بتوان گفت نوعي شغل كاذب است. اما در همه جاي دنيا بلاگرها تخصص‌هاي خودشان است. اما در ميان اينستاگرامرهاي ايراني مي‌بينيم كه بابت تبليغ قرنيز ديوارشان و يا توالتشان فيلم‌هاي تبليغاتي پر مي‌كنند چون همه آنها را رايگان گرفته‌اند و حالا بايد در صفحه در موردش صحبت كنند. كاري كه كمتر كسي حاضر است انجام دهد و عزت نفسش را تا اين حد پايين بياورد.

وقتي شب‌ها صفحه سوئيت‌هوم‌ها را چك مي‌كنم؛ گريه‌ام مي‌گيرد

وقتي براي اولين بار درباره سوئيت‌هوم‌ها و عكس‌هاي تصنعي رنگارنگشان در اينستاگرام صحبت كرديم. پيام‌هاي زيادي دريافت كرديم كه در ابتدا گمانمان نمي‌رفت آنها تا اين حد به زندگي هوادارانشان نفوذ كرده باشند. مادر جواني پيام داد هر روز صفحه يكي از سوئيت‌هوم‌ها را چك مي‌كرده تا ببيند او چه كار كرده‌است و تلاش مي‌كرد خودش را مطابق او تنظيم كند. اما نه فرزندش و نه همسرش هيچكدام مانند همسر آن اينستاگرامر نبودند و در اين باره زجر مي‌كشيد. چون مي‌خواسته مانند آن خانم رنگي‌رنگي هر روز سفر و تفريح باشند و همه اين نداشتن‌ها را از چشم همسرش مي‌ديده‌است. افراد زيادي پيام دادند كه با اينكه تازه وسيله‌هاي خانه‌شان را خريدند از آنها بدشان مي‌آيد. خانمي پيام داد شب‌ها قبل از خواب صفحه‌هايشان را چك مي‌كرده و به اصطلاح خودش زار زار گريه مي‌كرده‌است كه چرا او نمي‌تواند چنين زندگي داشته باشد و اين بهم ريختگي طوري‌ست كه موجب پرخاش به شوهر و فرزندش هم شده‌است. وقتي به او گفتيم اگر بداني واقعي نيست بازهم حسرتش را مي‌خوري؟ گفت نمي‌دانم اما مي‌دانم فقط مي‌خواهم چنين زندگي داشته باشم. مادري كه يك نوجوان دختر داشت پيام داد كه دخترش دقيقا در اينستاگرام زندگي مي‌كند. علاقه زيادش به يكي از اينستاگرامرها باعث شده خودش را با او تطبيق بدهد. اينستاگرامري كه حجاب ندارد. نماز نمي‌خواند اما روزه مي‌گيرد. او انقدر غرق اينستاگرامرها شده كه مي‌گويد زندگي ايده‌آل يعني ازدواج كني و بعد بلافاصله طلاق بگيري تا آزادي كامل داشته باشي و هركار دلت خواست انجام دهي. خانم ديگري پيام داد مادر شوهرش آنقدر غرق زندگي‌هاي رنگي اينستاگرامرهاست كه مدام به خانه‌داري و جهيزيه عروسش سركوفت مي‌زند. پيام‌هاي زيادي گفته‌اند با دنبال كردن سوئيت‌هوم‌ها به وسواس و نظم افراطي افتادند و حتي از تفاوت خريدها  سطح زندگيشان به افسردگي رسيده بودند. تا اينكه يك روز براي آرامش همه آنها را آنفالو مي‌كنند.

اما يك سوال؛ اين جملات تا كجا ادامه داشتند؟ آرامش چند زندگي تحت تاثير سوئيت‌هوم‌ها به هم ريخته بود؟چند نفر افسردگي گرفته‌اند؟

وقتي بلاگري پولساز است چرا درس بخوانم؟

آيا ضربه سوئيت‌هوم‌ها و بلاگرها تنها در افسردگي و حسرت زدگي مخاطبانشان خلاصه مي‌شود؟ يا اينكه ترويج مصرفگرايي نيز يكي‌ديگر از آثار مخرب سوييت‌هوم‌ها در فضاي اينستاگرام است؟ بايد گفت ضربه اصلي سوئيت‌هوم‌ها در اين موارد كه به تنهايي مهم و مخرب هستند خلاصه نمي‌شود. به جامعه‌اي فكر كنيد كه درآمد بلاگرها و سوئيت‌هوم‌هايش بسيار بيشتر از پزشكان، صنعتگران و فرهيختگان است. وقتي استوري 15 ثانيه‌اي يك بلاگر چندبرابر درآمد عمل جراحي سزارين يك پزشك متخصص زايمان است كه سالهاي زيادي را صرف علم آموزي كرده‌است. نوجوانان آن جامعه براي آينده‌شان به چه چيزي فكر مي‌كنند؟ وقتي مي‌شود با عكسهاي رنگي و يك اكانت اينستاگرام حسابي پولدار و پرطرفدار و البته پرقدرت شد؛ آيا نوجوانان آن جامعه  در روزهايي كه اقتصاد در شرايط خوبي نيست ديگر رغبتي به درس خواندن  و تلاش دارند؟ يا اينكه تلاششان را مي كنند كه يك بلاگر اينستاگرامي شوند؟ براي همين است طبق شنيده‌ها برخي مردان مطيعي كه در لا‌به‌لاي عكس‌ها مي‌بينيد شغلشان را رها كرده‌اند و تبديل به آكساسوار عكس‌ها شده‌اند.

بلاگرها مي‌توانند مفيد باشد و به معرفي محصولات و استارتاپ‌ها كمك كنند .اما نياز به سروسامان دادن جدي از سوي نهادهاي ذي‌ربط دارند. شايد اگر سامانه هايي باشند كه به كسب و كار هاي نوپا كمك كنند و از سوي نهاد هاي مرتبط حمايت هاي تبليغاتي شوند قدرت بلاگر ها و اينستاگرامر ها تا حدي  فروكش كند . با اين حال فضاي فعلي به سر و سامان دادن جدي نياز دارد. و نيازمند آن است كه با تعيين ضوابط و قوائد مشخص بلاگرها قابل كنترل شوند. چون اين بي سروساماني باعث شده بلاگر‌ها در ازاي مفت‌بري و دريافت پول،‌ كالاهاي غيرمفيد و يا تبليغات پرخطر فرهنگي داشته باشند.

گروه خانواده؛ عطيه‌همتي

منبع : فارس

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، تسنيم ، مجله خبري ، خبرآنلاين، خبرگزاري مهر، روزنامچه ، آخرين اخبار، اخبار ايران، آخرين اخبار ايران، اخبار جهان ، اخبار

 

قدر روشن اين شب‌ها

 

 

 

فرازهاي اين دعا عبارت است از: ۱- در نگاه روشن شب زنده داران ۲- دلي ز«بارقه» روشن ۳- «تن» در خدمت «جان»

أَللّـهُمَّ نَبِّهْني فيهِ لِبَرَكاتِ أَسْحارِهِ وَ نَـوِّرْ فـيهِ قَـلْبي بِضيـآءِ أَنْـوارِهِ

وَ خُذْ بِكُلِّ أَعْضآئي اِلَي اتِّباعِ آثارِهِ بِنُورِكَ يا مُنَـوِّرَ قُـلُوبِ الْعارِفينَ.

در نگاه روشن شب زنده داران

اگر لذّتِ ترك لذّت بداني
دگر لذّت نفس، لذّت نخواني

هزاران در، از خلق، برخود ببندي
گرت باز باشد دري آسماني

سفرهاي عِلوي كند مرغ جانت
گر از چنبر آز، بازش رهاني

چنان مي روي، ساكن و خواب درسر
كه مي ترسم از كاروان، بازماني

نصيحت همين است جان برادر
كه اوقات، ضايع مكن، تا تواني

كارواني از نور، روان است، به سرعت برق مي گذرد، به تابندگي خورشيد، به سرشاري چشمه ساران، به بركت رمضان... و فقط يك «لحظه» بيداري، كار عمري را مي سازد، و يك «آن» توجّه، بركتهاي ساليان را به همراه دارد.

آنچه لازم است، «توجّه» است، و هشياري!

«انتباه» است و بيداري و درك «لحظات اللّه».

گرفتن آن برق هاي معنوي، و نفوذ دادن در رگهاي جان است و عمل كردن به رهنمود قرآني كه: «وَبِالأسحارِ هُم يَستَغفِرُونَ».[۱]

سحرهاي رمضان، همه بركت است.

«بركت»، يعني خيرفراوان و نيكي جاودان،

«بركت»، ارزشهاي ماندگار است،

آنكه خواب را در ديدگانش مي شكند و چند مشت از آب بيداري به صورت مي زند، خواب را از چشم خويش گرفته، و بيداري را در آن مي نشاند، آشناي با بركات سحرگاهي است.

آنكه كام را با ياد خدا شيرين مي كند و دل را با ذكر حق، آرامش مي بخشد و صورت را در برابر پرتو معارف قرآن و معنويات رمضان مي گيرد، و دست و زبانش را خدايي مي كند،

آنكه از بستر گرم و نرم خواب ناز برمي خيزد،

و شب تار را، با زمزمه مناجات، با نواي نيايش، با فروغ ديدار، با روشنايي حضور...روشن مي كند، او، به بركات سحر دست يافته است.

چنين سحرخيزي، اراده اش تقويت مي گردد، از روزمرّگي مي رهد و عادت هر روزه را مي شكند.

«بركات اسحار» چه مي خواهي باشد؟!

اگر آن «تنبّه» و هشياري را داشته باشي، سحرهاي رمضان، همه نور است و همه ضياء، و بنده، مفتون جلوه اللّه است و سرگشته جذباتِ حق!

مشتاق تو در كويت، از شوق تو سرگردان
از خلق خدا گشته، خرسند به خلقانها

از سوز جگر چشمي، چون حلقه گوهرها
وز آتش دل گاهي، چون رشته مرجانها

دلي ز«بارقه» روشن

بي شك، رمضان، ماه نور و روشنايي است.

ماه تجلّي بيشتر خداوند بر كائنات، ماهي است كه «شب قدر» را در دامن دارد. شبي كه بيداردلان بيدار ديده، طاعتي افزون تر و نيايشي عاشقانه تر دارند.

شبي كه بصيران، آن را «زنده» نگه مي دارند، با ياد خدا، با مناجات و دعا، با تلاوت قرآن، با نماز شب، با اشگ، با خون، با سوختن، گداختن، رفتن، رسيدن، وصال!

در شبها و سحرهاي اين ماه نوراني، لحظه ها تابندگي خاصّي دارند، زبان ها، عطر «ذكر» دارند و بوي «خدا» مي دهند. دستها، بوي تسبيح دارند و استغفار و «مصحف».

بايد دل را به روي اين خورشيد گرفت، بايد دريچه اي از جهان نور به تاريكخانه قلب گشود، بايد شوق پرواز داشت و فيض ديدار را آرزو كرد، بايد قلب را از آلودگيهاي كبر، منيّت، خودخواهي، هوي پرستي، هوس راني، كينه توزي، غرور و ريا، پاك كرد، تا جلوه هايي از تواضع، خداجويي، اخلاص، عفو، عبوديّت، خشيت و خشوع، خوف و رجا و خضوع، بر آن بتابد.

چشم دل باز كن كه جان بيني
آنچه ناديدني است آن بيني

در فراز دوّم نيايش امروز، از خداوند «نورانيّت قلب» را خواسته ايم.

آري...قلب هم تيره مي شود، از «گناه»،

تاريك و بي فروغ مي شود... از «غفلت»

سرد و ظلماني مي شود...از «نفس پرستي».

از ديگر سو، «روشندلي»، موهبتي است بزرگ كه اگر خدا لطف كند و دست نوازش بر سر بنده بكشد و بارقه اي از فروغهاي جاودان و ابدي حيات و معنويّت بر دلش بتاباند، همه عمر زنده گردد، به حياتِ آدميّت!...

و عجيب دنيايي است دنياي «دل»، با ويژگيها و اوصاف عجيب! دل آزرده، دلسوخته، دل آشفته، دل آگاه، دلبسته، دل افسرده، دلشكسته، دلشاد، دلخوش، دلخون، دلداده، دل مرده، دلتنگ، دل گرفته و...

همچنين تنگدل، سنگدل، تيره دل، روشندل، پاكدل، بيماردل، شوريده دل، سيه دل، بيداردل، خرّم دل، و...[۲]

اين تركيبات ادبي، نشان دهنده دنياي شگفت و تو در توي قلب انسان است. چه خوب كه انسان توفيق يابد از تيره دلي به روشندلي برسد، و از دلمردگي، به زنده دلي، و از بيماردلي به بيداردلي...

آري...نور قلب، با آگاهي است، با بصيرت و معرفت است، با يقين و ايمان است، با اطمينان و ذكر است.

«تن» در خدمت «جان»

سوّمين خواسته امروز، آن است كه تمام اعضاء و جوارح، در استخدام «بركات سحر» و فروغ رمضان باشد و اين، در صورتي ميسّر است كه:

«زبان» بر گفتن حق و ياد خدا و ترك زشتي ها بگردد،

«گوش» راهي براي ورود حكمت، به خانه دل شود،

«چشم»، به روي حرام و ناروا بسته باشد،

«پا»، به سوي ناروا و گناه نرود،

«دست» به ستم گشوده نگشته و به حرام دراز نشود،

«شكم»، انبار حرام و كانون حرص نگردد،

چه چيزي جز «تقوا» و پرهيزكاري مي تواند رعايت اين حقوق را در اعضا و اندام تضمين كند؟!

هريك از اعضا بر ما حقّي دارد و ما موظّفيم به رعايت آنها.

اگر لحظه اي دست و پا و چشم و گوش و زبان را به حال خود رها كنيم و زيرپوششي از خداترسي و حفاظي از ايمان و نگهباني از «خوف» قرار ندهيم، همين اندام و اعضا كه مي توانند عامل رشد و وسيله سعادت گردند، به ابزار تباهي و اسباب سقوط تبديل مي گردند و به قول معروف:

به جاي آنكه قاتق نان شوند، قاتل جان مي گردند و به جاي آنكه بسازند، مي سوزند، و به جاي آباد كردن، ويران مي كنند و به جاي «عروج» دادن، به «هبوط» و «سقوط» مي كشند.

رمضان يك راه رشد است و سحرها، يك چراغ راهنماست.

دعاها، عامل رشد و نمازها، وسيله قرب است.

شب زنده داري ها، احياگر جان است و «كفّ نفس»ها، عامل بالندگي اراده در جهت خدايي و دور شدن از وادي حيوانيت.

از خداوند بخواهيم، بار ديگر و چندبار، كه نسبت به بركتهاي سحرها، بيداري عطا كند و از فروغ اين ماه بر دلهايمان بتاباند و اعضايمان را در استخدام پيروي از آثار اين بركت ها و فروغهاي جاودانه، بكار گيرد، از خدايي كه نور است، و روشني بخش دلهاي عارفان است.

يارب دل پاك و جان آگاهم ده
آه شب و گريه سحرگاهم ده

در راه خود، اوّل زخودم بي خود كن
خود چوشدم، زخود به خود راهم ده

منابع:

[۱] ـ ذاريات، آيه ۱۸.
[۲] ـ در حديث است: چشم بي اشك نشانه قساوت دل است و قساوت دلهم پيامد گناه است: ما جَفّتِ الدُّمُوع اِلاّ لِقَسوَةِ القُلوبِ و ما قَسَتِ القلوبُ الاّ لِكثرةِ الذّنوب ميزان الحكمه، ج ۵ ص ۲۳۹.
* برگرفته از كتاب «سيناي نياز؛ شرح دعاهاي روزانه ماه مبارك رمضان» به قلم نويسنده

.

 

منبع : خبرآنلاين

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، تسنيم ، مجله خبري ، خبرآنلاين، خبرگزاري مهر، روزنامچه ، آخرين اخبار، اخبار ايران، آخرين اخبار ايران، اخبار جهان ، اخبار

 

گردشگري غذايي در گرمسار/ از «بُرساق» و «دستور قاضي» تا «ته چين گرمساري»

 

 

«بُرساق» و «دستور قاضي» از شيريني هاي لذيذ و اصيل منطقه ايوانكي است كه بسيار ساده و با مواد اندك تهيه مي شود و مي تواند در ماه رمضان جايگزين خوبي براي زولبيا و باميه باشد.

ميراث غذايي در ايران مثل گره‌هاي يك فرش زربافت ابريشمي است، نمي‌توانيد بگوييد كه خوزستان بهترين است يا سيستان و بلوچستان بدترين، هر جايي در ايران فرهنگ، غذا و سوغات مخصوص خود را دارد، هرچند تاكنون گام هاي زيادي براي به رخ كشيدن ميراث غذايي ايران برداشته شده اما هنوز فرهنگ غذايي، سوغات، شيريني ها و به طور كلي ميراث غذايي در بسياري از شهرهاي ايران ناشناخته باقي مانده است.

خيلي اشتباه است اگر فكر كنيم كه تمام جذابيت سفر به بازديد از جاذبه‌ هاي تاريخي وفرهنگي محدود مي‌ شود، درست است كه بايد در طول سفر از جاده لذت برد و از معاشرت با مردم محلي و تماشاي فرهنگ و آداب و رسوم آن ها و خريد سوغاتي و يادگاري غافل نشد اما امتحان كردن غذاهاي محلي به تنهايي مي تواند هدف يك سفر باشد.

ژاپن در سال 2012 غذايي به نام «واشوكو» را به فهرست ميراث فرهنگي جهان در يونسكو پيشنهاد داد و استدلال خود را درباره اين پيشنهاد چنين عنوان كرد كه خوراك و پخت و پز ژاپني در انطباق با محيط طبيعي بوده و هميشه با احترام به طبيعت توسعه يافته است اما در اين ميان ميراث غذايي استان هاي مختلف ايران با وجود تنوع بسيار بالا و منحصر به فرد بودن بسياري از غذاها و شيريني ها، نه تنها در يونسكو پذيرفته نشده بلكه حتي هنوز در رستوران ها و شيريني فروشي هاي داخلي هم حضور محسوسي ندارد.

تجربه «ته چين گرمساري» در ماه رمضان

يكي از جاهايي كه نه تنها ميراث غذايي آن، بلكه جاذبه هاي تاريخي و فرهنگي اش ناديده گرفته شده و چندان به آن پرداخته نمي شود، «گرمسار» است.

منطقه اي در غرب استان سمنان و 95 كيلومتري تهران كه به خربزه‌هاي شيرين و صاداراتي، محصولات لبني خالص، انار و رب انارش معروف است و گليم بافي اش هم طرفداران زيادي در بازارهاي جهاني دارد و به دليل جاذبه هاي زيادي همچون كوه اژدها، كوير ريگ جن، قله كلرز، تونل نمكي گرمسار، امامزاده سلطان شاه نظر و كاروانسراي قصر بهرام گردشگران زيادي را به سمت خود مي كشاند.

در رژيم غذايي مردم گرمسار، غذايي سنتي و محلي تهيه و طبخ مي‌شود كه به ته‌چين (ترچين) گوشت گرمسار شهرت يافته، در واقع اين غذا نوعي چلو گوشت بومي با طعمي لذيذ و شگفت‌انگيز است كه شيوه طبخ متفاوتي دارد و شما مي توانيد در اين روزها كه در خانه مانده‌ايد و ماه مبارك رمضان هم از راه رسيده سحر يا افطار، خودتان را به يك غذاي محلي و بومي دعوت كنيد و مهمان طعم ها و رنگ ها در اين غذا شويد.

براي تهيه اين غذا گوشت سردست گوسفند را به صورت تكه هاي بزرگ برش داده و در ظرفي بزرگ با پياز خورد شده، گوجه فرنگي، سيب زميني حلقه شده و ادويه هايي همچون دارچين، نمك، فلفل، زردچوبه، هل و گرد غوره فراوان به همراه نصف ليوان روغن مخلوط مي كنند.

به برنج در حال جوش به مقدار دلخواه رشته پلويي اضافه مي كنند، ته قابلمه را روغن و زعفران زده و سيب زميني مي چينند و سپس يك سوم برنج و رشته را ريخته و تمام مواد را روي برنج مي چينند، دوباره باقي برنج را اضافه كرده و روي آن زعفران مي ريزند و به روش دم، برنج را طبخ مي كنند.

در همسايگي گرمسار هم منطقه اي واقع شده كه به شيريني هاي خوشمزه اش معروف است، دهستاني به نام ايوانكِي كه بيش از 4 هزار سال قدمت دارد و به نام شاراكس شناخته مي شده اما به دليل رفت و آمد زياد دربار كيانيان بعد از مدتي به ايوان كِي (ايوانِ كِي خسرو و كِي كاووس) تغيير نام داد.

اين شهر كوچك در مسير جاده سنگ‌ فرش ابريشم، قديمي‌ترين و بزرگ‌ترين جاده سنگ‌ فرش جهان قرار داشته و طي سال هاي اخير وجود شهرك هاي صنعتي باعث گسترش آن شده و قله قوچ، منطقه گردشگري بهورد، كاروانسراي تاريخي ايوانكي، تپه حسن و ... از جاذبه هاي گردشگري آن به شمار مي رود.

جايگزين هايي براي زولبيا و باميه

شيريني‌ها و نان‌هاي خانگي اين منطقه عطر و طعم زيادي دارد كه در ميان آنها مي توان به حلوا جوز اشاره كرد، نوعي دسر يا شيريني كه با شيره انگور، آرد برنج و مغز گردو تهيه مي شود و جزو لذيذ‌ترين و محبوب‌ترين حلواها با طعمي متفاوت است.

بُرساق و دستور قاضي هم از شيريني هاي لذيذ و اصيل منطقه ايوانكي است كه بسيار ساده و با مواد اندك تهيه مي شود و مي تواند در ماه رمضان جايگزين خوبي براي زولبيا و باميه باشد، چرا كه ميزان قند مصنوعي در آن خيلي كمتر از ساير شيريني هاست و به دليل طبخ ساده اما طعم هيجان انگيزي كه دارد مي توان آن را در ليست شيريني هاي محبوب قرار داد.

پروانه مشيري درباره شيوه تهيه اين شيريني ها به خبرنگار فارس گفت: «اين شيريني محلي از سوغاتي هاي پرطرفدار ايوانكي هستند كه به دليل طبخ آسان و مواد اوليه ساده اي كه دارد به راحتي مي توان آن را در خانه تهيه كرد.»

وي افزود: «در تهيه بُرساق بايد 2 قاشق غذاخوري مايه خمير را با يك ليوان آب مخلوط كرد و منتظر ماند تا مايه خمير به عمل بيايد، سپس 4 ليوان آرد الك شده را در ظرفي بزرگ ريخته و مايه آمده شده را به همراه يك ليوان روغن جامد به آن اضافه كرده و مخلوط مي كنيم تا جايي كه خمير به دست نچسبد.

نيم ساعت به خمير استراحت مي دهيم و بعد به اندازه يك نارنگي كوچك از خمير برداشته و به آن مدل مي دهيم، در روغن سرخ مي كنيم و پس از خنك شدن روي آن پودر قند مي ريزيم و با پودر پسته تزئين مي كنيم.»

مشيري ادامه داد:« تهيه دستور قاضي هم فقط به آرد و تخم مرغ نياز دارد و فكر مي كنم به دليل مواد ساده و پخت ساده تر، انتخاب مناسبي براي سفره هاي افطار باشد.»

وي گفت: «براي تهيه اين شيريني هم دو عدد تخم مرغ را در ظرفي شكسته و آرد را تا جايي كه خمير لطيف و نرمي به ما بدهد اضافه مي كنيم، اين خمير نياز به استراحت ندارد، به همين جهت بلافاصله كف ميز كار را آردپاشي كرده و خمير را با وردنه پهن مي كنيم و با چاقو برش هاي نامنظم مي دهيم، در روغن سرخ مي كنيم و روي آن پودر قند مي ريزيم.»

با توجه به اينكه امروزه گردشگري غذا به يكي از جاذبه هاي گردشگري مورد توجه تبديل شده، اگر بعد از كرونا مسافر گرمسار شديد، در كنار گشت و گذار و بازديد از جاذبه هاي تاريخي اين استان، كامتان را مهمان چشيدن غذاهاي محلي كنيد و براي سوغات هم به سراغ شيريني هاي محلي ايوانكي برويد.

 

منبع : فارس

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، تسنيم ، مجله خبري ، خبرآنلاين، خبرگزاري مهر، روزنامچه ، آخرين اخبار، اخبار ايران، آخرين اخبار ايران، اخبار جهان ، اخبار

 

۵ پيشنهاد اقتصادي براي عصر كرونا

 

 

همه مردم وضعيت جهاني را مشاهده مي‌كنند و هم وضعيت داخل كشور را شاهد هستند و احتياج به استدلال و منطق ندارد. به عبارتي، همان‌طور كه حوزه سلامت در چالش قرار دارد و ضرورت دارد براي اين بخش برنامه‌ريزي و مديريت صورت گيرد، در حوزه اقتصادي نيز چنين شرايطي را داريم. در اين شرايط، اولويت با بخش سلامت است، اما سلامت اقتصادي نيز اهميت دارد.

به گزارش روزنامچه در حال حاضر براي برون‌رفت از اين وضعيت اين سوال مطرح است كه چه بايد كرد؟ من طرح ۵ پيشنهادي در اين خصوص دارم: تمهيل، تسهيل، تكريم، تبديل و تجميع. در رابطه با تمهيل واقعيت اين است كه وضعيت اقتصادي كشور بعد از كرونا و حين كرونا، فورس‌ماژور است و شرايط غيرمترقبه است. اين شرايط غيرمترقبه نه‌تنها براي ايران كه براي كل جهان وجود دارد. جهان اقتصادي بعد از كرونا و حين كرونا با يكديگر تفاوت دارد و ساماندهي آن بهم ريخته است. نتيجه چنين وضعيت اين شده كه نفت حدود ۲۰ دلار شده و خيلي از شركت‌ها منحل و بسياري از شركت‌ها در حال تعطيلي هستند. در عين حال، بورس‌هاي جهاني سقوط كرده است. در حال حاضر بزرگ‌ترين ركود تاريخي بعد از سال ۲۰۰۸ در جهان اتفاق افتاده است.

در حوزه داخلي نيز مجموعه شرايط نشان مي‌داد كه در حوزه بازرگاني تلاش‌هايي كه در حوزه تجارت شده بود تا كالاها در يك ماه آخر سال به فروش رود، برهم خورد و امكان انجام تعهدات امكان‌پذير نيست. به عبارتي، ما با سيل عظيم چك‌هاي برگشتي روبه‌رو خواهيم بود و همچنين با سيل عظيم برگشت كالاها از واحدهاي توزيع‌كننده مواجه مي‌شويم. دعاوي زيادي نيز در قوه‌قضاييه ايجاد خواهد شد.

در شرايط فورس‌ماژور بايد همه روابط اقتصادي (رابطه بانك‌ها با مردم، رابطه توليدكننده با مصرف‌كننده، رابطه بستانكار با بدهكار و...) تغيير كند و همه بايد به يكديگر مهلت دهند. بنابراين در همه حوزه‌هاي اقتصادي، شرايط مهلت‌دادن بايد سامان پيدا كند. براي مثال، قوه‌قضاييه يك مسوول دارد و مي‌تواند دعاوي را ۶ ماه به تاخير بياندازد. مجلس نيز بايد مصوبه‌اي براي تمهيل داشته باشد و بانك‌ها بايد طلب‌هاي خود را به تاخير بياندازند. يك‌سري از اين اقدامات صورت گرفته و بخشي نيز بايد مورد توجه قرار گيرد.

در برخي رشته‌هاي شغلي افراد اساسا شغل خود را از دست داده‌اند. براي مثال، افرادي كه در رستوران‌ها كار مي‌كردند يا در كارهاي خدماتي و حمل‌ونقلي بودند و همچنين بناها و شاگردهاي مغازه‌ها، حاشيه‌نشين‌هاي شهرها و...، محل درآمدي خود را از دست داده‌اند. در اين‌جا دولت بايد امكان پرداخت وام‌هاي بلاعوض داشته باشد. البته اقداماتي دولت در اين خصوص داشته و بيمه‌هاي بيكاري را پرداخت خواهد كرد، اما در حجم اين مجموعه نيست، چون احتمال دارد تا ۶ ماه ديگر درآمدي نداشته باشند. به اين گروه بايد با كرامت و حفظ شئونات كمك مالي شود؛ نه اين‌كه وام داده شود.

از سوي ديگر، واحدهاي توليدي و به خصوص واحدهاي كوچك و متوسط هم براي ادامه توليد و تامين مواداوليه و پرداخت دستمزد نياز به كمك مالي دارند و هم در قالب تقاضا با مشكل مواجه هستند، چراكه مردم بايد قدرت خريد داشته باشند تا كالاي توليدكنندگان را بخرند. دولت البته ۷۵ هزار ميليارد تومان براي اين موضوع اختصاص داده است. تسريع در اين كار بايد اتفاق بيفتد.

همه اين وظايفي كه عنوان كردم، تمهيد، تسهيل و تكريم نياز به بودجه دارد. دولت در شرايطي كه درآمدهاي نفتي‌اش به حداقل رسيده و درآمدهاي مالياتي‌اش با مشكل مواجه است، با مشكل تامين بودجه روبه‌رواست. دولت بودجه را از راه تبديل مي‌تواند تامين كند.

بنا به گفته مسوولان دولتي، ۱۸هزار هزار ميليارد تومان دارايي داريم كه در اختيار دولت است كه منجمدشده است. همچنين حدود ۵۰ درصد دارايي بانك‌ها منجمد و همين‌طور بلااستفاده مانده است. مجموعه دارايي‌هاي منجمد را بايد تبديل به دارايي‌هاي روان و جاري كرد تا بتوان مشكلات را حل كرد. در عين حال، حجم نقدينگي‌اي كه در كشور وجود دارد كه بيش از ۲ هزار هزار ميليارد تومان برآورد مي‌شود كه اگر اين رقم به بخش توليد هدايت شود، مي‌تواند بسياري از مشكلات را حل كند و اين كار هم با سياست تبديل قابل حل است.

در خصوص سياست تجميع هم بايد بگويم كه ما در سطح اقتصادي كشور، آورده‌هاي بزرگي را داريم كه همه همگن نيستند. يعني آورده سرمايه اجتماعي بالا داريم، گروه‌هايي با سلايق و روحيه‌هاي مختلف وجود دارد.

در شرايط بحران اقتصادي بايد تمام توان كشور جمع شود و همه در جهت رفع مشكل دست به يكي كنند. هر كاري كه باعث تفرقه يا عدم استفاده از امكانات به صورت جمعي باشد، مضرر است. يعني مسايل كشور به‌گونه‌اي است كه بايد هر چه در توان داريم، در مسير حل مشكل قدم برداريم. لازمه اين كار اين است كه اقتصاد را از سياست‌زدگي جدا كنيم. يعني قطب قطب كردن جامعه در حوزه اقتصاد بزرگ‌ترين آفت است. بايد همه دست به دست هم دهند و با وحدت در مسير حل مشكل گام برداند.

يحيي آل‌اسحاق

* رييس اسبق اتاق بازرگاني تهران

 

منبع : خبرآنلاين

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، تسنيم ، خبرآنلاين، خبرگزاري مهر، روزنامچه ، آخرين اخبار، اخبار ايران، آخرين اخبار ايران، اخبار جهان ، اخبار

 

قتل‌عام‌هاي خنديدني به روايت نجف دريابندري!

 

 

نجف دريابندري را از دست داديم اما چيزي كه ته دل‌مان را قرص مي‌كند آثار به جا مانده از اوست.

به همين بهانه نگاهي به كتاب«چنين كنند بزرگان» انداخته ايم كه بي شك در زمينه ترجمه آزاد و همچنين زبان طنز جاري و بومي شده آن؛ يكي از آثار شاخص به حساب مي آيد.

به گزارش روزنامچه اين كتاب روايت زندگي چند شخصيت بزرگ تاريخي به زبان طنز است كه تلفيق جالبي از واقعيت‌هاي تاريخي و نگاه طنزآلود نويسنده به داستان زندگي آنهاست. اين تركيب در كنار ترجمه دلبخواهانه و البته هوشمندانه نجف دريابندري تبديل به يك اثر طنز آموزشي به لحاظ فرم و محتوا شده است! يكي از نكات ديگري كه اين روايت تاريخي و طنز آن را خاص مي‌كند اهميت پانويس‌هاي كتاب است كه گاه از خود متن هم خنده‌دارتر مي‌شوند!

بيشتر بزرگان اين كتاب از شخصيت‌هاي خون‌خوار تاريخي هستند اما شكل روايت به گونه‌اي است كه علي‌رغم شرح قساوت؛ كشت و كشتار و شكنجه دادن آنها، نه تنها ذهن خواننده معذب و مكدر نمي‌شود بلكه با خنده و علاقه خاصي؛ تمامي نقاط سياه و خونين تاريخ را پيگيرمي‌شود! البته اين خنده پس از مدتي تبديل به تفكر و انديشه در خصوص انسان‌ و بي‌رحمي‌ها و خوهاي پست‌تر از غرائز حيواني در وجود او مي‌شود! در اصل ذات طنز نيز؛ همين است: خنده توام با انديشه و توجه ويژه به انسان‌هايي كه بويي از انسانيت نبرده‌اند!

در زير چندين عبارت و روايت از توصيف چگونگي قتل‌عام‌ها توسط اين بزرگان منفور را مي آوريم تا ببيند چگونه مي‌توان با زبان طنز، خونين‌ترين فجايع را طوري نشان داد كه خوانندگان را ضمن دور كردن از فضايي سياه و خوف‌ناك، در عين حال آنها را با لبخندي به غور و تفكر در فلسفه اين كشت و كشتارهاي حريصانه و بي‌سرانجام واداشت ؛ روح بزرگ نجف دريابندري خندان؛ با اين چنين آثاري درخشان ...

چنين كشتند بزرگان:

-  رومي ها به شهرشان خيلي علاقه داشتند و پايشان را از شهر بيرون نمي‌گذاشتند مگر براي كشتن اقوام همسايه!

- از ديد دشمنان؛ هانيبال آدم مزخرفي بود چون آنها را غافگيرانه مي‌كشت معلوم نيست چرا آنها توقع داشتند كه او بايد اول خبرشان مي‌كرد و بعد مي‌كشت!

- معلوم نيست چرا بطلميوس چهاردهم دو روز قبل از به تخت نشتستن كلئوپاترا و بطلميوس پانزدهم توي يك حوض غرق شد البته فقط سرش توي آب بود و اين ابلهانه ترين شكل غرق شدن بود!

- از قضا عمر بطلميوس پانزدهم  هم چندان دراز نبود چون كلئوپاترا  مختصر زهري به او خورانده بود اما در عوض كلئوپاترا خواهرش را زهر نداد بلكه شخص ديگري را وادار كرد كه به او زهر بخوراند.

- قيصر كار فرهنگي هم مي‌كرد او كتابي نوشت كه درباره خاطرات قتل عام‌هايش بود

- يك روز نرون از افكار سنكا حوصله‌اش سر رفت و به او گفت كه برود و بميرد و سنكا هم رفت و مرد! نرون نفوذ كلام زيادي داشت

- نرون تا بيست سالگي هيچ اقدامي براي كشتن مادرش نكرد تازه آنوقت هم بخاطر معشوقه‌اش اين كار را كرد!

- درآورده بودند كه اگرپينا شوهرش كلوديوس را مسموم كرده بود اما دليل نمي شود كه  اگر يك خانم محترم قبلا سابقه مسموم كردن چندين نفر را داشته باشد اين يكي را هم او مسموم كرده باشد!

- اسكندر مقدوني به اسكندر كبير معروف است چون بيش از بقيه اسكندرها آدم كشت!

- روزي اسكندر با كسي كه او را دوست نداشت به لب پرتگاه رفت؛ روز بعد، مردم جسد آن فرد را ته دره پيدا كردند. البته اينكه اسكندر او را هل داده، سهل‌ترين نتيجه‌اي است كه مي‌توان از آن قضيه گرفت!

- اسكندر يك بار سيزده نفر را اعدام كرد چون برخلاف نظر اسكندر،آنها اعتقاد داشتند:«او نمي تواند زاده يك مار باشد»! مسلما اگر آنها خوب فكرش را مي‌كردند اين حرف را نمي‌زدند! بيشتر اتفاقات بدي كه براي آدم پيش مي‌آيد از بي‌فكري است!

- اسكندر همين كه زيرنظر ارسطو كتاب «اخلاق نيكوماخوس» را تمام كرد شروع كرد به آدم كشتن!او با كشتن تراسي‌ها و ايليري‌ها تمرين‌هاي اين كتاب را دوره كرد!

- آسيا براي اسكندر آمد داشت؛ چون توانست كلي هم؛ در آنجا آدم بكشد!

- اسكندر اسيرانش را يا شكنجه مي‌داد يا آنها را مي‌كشت و از همه بدتر اينكه آنها را مجبور مي‌كرد زبان يوناني ياد بگيرند!

- اسكندر بندرت دوستانش را مي‌كشت و اگر هم مي‌كشت كلي براي‌شان گريه مي‌كرد!

 

منبع : خبرآنلاين

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، تسنيم ، خبرآنلاين، خبرگزاري مهر، روزنامچه ، آخرين اخبار، اخبار ايران، آخرين اخبار ايران، اخبار جهان ، اخبار

 

روان‌شناسي مثبت از كجا آمده است و به كجا مي‌رود؟

«مارتين. اي‌. پي. سليگمن»، استاد روان‌شناسي دانشگاه پنسيلوانيا، در سال ۱۹۹۸ به‌سمت رياست انجمن روان‌شناسي آمريكا انتخاب شد.

 

به گزارش روزنامچه به نقل از خبرآنلاين ،  او در ۲۱ آگوست ۱۹۹۹، هنگام مراسم معارفه‌اش در صدو هفتمين همايش سالانه‌ي اين انجمن، برنامه‌ي روان‌شناسي مثبت را براي اصلاح آن‌چه او «روان‌شناسي آسيب‌محور» مي‌ناميد اعلام كرد. از آن پس، سليگمن به‌عنوان نماد جنبش روان‌شناسي مثبت، پيوسته حمايت دولت‌هاي سراسر جهان را براي سرمايه‌هاي پژوهشي و آموزشي به‌دست مي‌آورد تا ديدگاه‌ها و پروژه‌هاي اين رويكرد جديد روان‌شناسي را در مراكز آموزشي و نيز در زندگي روزمره مردم وارد ‌كند.

اينك، بيست سال پس از چشم‌گشودن روان‌شناسي مثبت، در خانواده‌ي بزرگ و پُردامنه‌ي روان‌شناسي، با سرزدن در موتور جستجوي گوگل مي‌توان به ۲۶٫۶۰۰٫۰۰۰ موضوع با عنوان «روان‌شناسي مثبت» و در موتور جستجوي آمازون به ده‌هزار كتاب و مقاله در اين حوزه دست يافت. گوگل با نام مارتين سليگمن نيز، ۶٫۸۱۰٫۰۰۰ مطلب را به ما معرفي مي‌كند.

روان‌شناسي مثبت چيست؟ چه تفاوتي با روان‌شناسي رايج دارد؟ چه هدف‌هايي را براي خود برگزيده‌است؟ از چه ريشه‌هايي سربرآورده است؟ چه انتقادهايي بر آن وارد كرده‌اند؟ چه آينده‌اي دارد و به كجا مي‌رود؟ و سرانجام نسبت و رابطه‌ي‌ روان‌شناسي بومي ( ايراني-اسلامي) ما با اين جنبش چگونه بايد باشد؟

روان‌شناسي مثبت چيست؟
«مارتين سليگمن» و «چيك‌سنت‌ميهاي»- پايه‌گذاران اصلي اين جنبش نوپا – مي‌نويسند: «روان‌شناسي مثبت، مطالعه‌ي علمي عملكرد آرماني انسان است و هدف آن كشف و ترويج عواملي است كه رشد و شكوفايي افراد و جوامع را امكان‌پذير مي‌سازد.»

«كريستوفر پترسون»، يكي از نامدارترين دانشمندان اين حوزه در تعريف روان‌شناسي مثبت مي‌گويد: «‌روان‌شناسي مثبت، مطالعه‌ي علمي چيزهايي است كه زندگي را براي زيستن ارزشمندتر مي‌كنند». او سپس اجزاي اين تعريف را اين‌گونه برجسته مي‌سازد: «روان‌شناسي مثبت»، «روان‌شناسي» است و روان‌شناسي «علم» است و علم، بر پايه‌ي «شواهد تجربي» بنا مي‌شود. از اين‌رو، روان‌شناسي مثبت، نه برنامه‌هاي «خودياري» است، نه «توصيه‌هاي اخلاقي» و نه «تفكر مثبت». روان‌شناسي مثبت نبايد با مطالب بي‌پايه و عوام فريبانه‌اي مانند «قانون جذب» و «راز» يك‌سان انگاشته شود.»

سليگمن در نوشته‌ها و سخنراني‌هاي خود يادآوري مي‌كند ‌كه «پيامدهاي جنگ جهاني و بازگشت سربازان زيادي كه آسيب رواني ديده بودند موجب شد بودجه‌هاي پژوهشي بر درمان بيماران رواني متمركز شود و دو وظيفه‌ي ديگر روان‌شناسي، يعني بهتركردن زندگي جمعيت بهنجار و مطالعه‌ي افراد سرآمد – كه پيش از جنگ دوم جهاني برآن‌ها تأكيد مي‌شد – از يادها برود، روان‌شناسي به “قرباني‌شناسي” تبديل شود و روان‌شناسان، انسان‌ها را موجوداتي نه پويا و خلاق، بلكه منفعل و گرفتار نيروهاي بيروني بدانند».

«از اين رو روان‌شناسي مثبت‌نگر به ما هشدار مي‌دهد كه رشته‌ي روان‌شناسي دچار بدشكلي شده است. روان‌شناسي فقط مطالعه‌ي بيماري، ضعف و آسيب نيست بلكه مطالعه‌ي فضيلت و توانمندي نيز هست. درمان صرفاً روي نادرستي‌ها تمركز نمي‌كندٰ بلكه درستي‌ها را هم مي‌سازد و تقويت مي‌كند. روان‌شناسي فقط درباره‌ي بيماري و سلامت نيست. به كار، آموزش، بينش، عشق، رشد و بازي نيز مي‌پردازد. روان‌شناسي مثبت در اين جستجو براي آن‌چه بهترين است، بر آرزوي محال، خودفريبي يا استدلال‌هاي بي‌پايه تكيه نمي‌كند. بلكه مي‌كوشد روش‌هاي علمي را با مشكلات خاصي كه در رفتار انسان با همه‌ي پيچيدگي‌اش بروز مي‌كند، سازگار نمايد».

هدف‌هاي روان‌شناسي مثبت
۱- در سطح ذهني: روان‌شناسي مثبت حالات ذهني مثبت يا هيجان‌هاي مثبت مانند شادي و لذت رضايت از زندگي و عشق را مطالعه مي‌كند. حالات ذهني هم‌چنين شامل افكار سازنده درباره‌ي خود و آينده مانند خوش‌بيني و اميد نيز مي‌شود.

۲- در سطح فردي: روان‌شناسي مثبت بر روي صفات شخصي مثبت يا الگوهاي رفتار مثبت‌تر مانند شجاعت، صداقت و خرد تمركز مي‌كند. در اين سطح، روان‌شناسي مثبت شامل مطالعه‌ي رفتارهاي مثبت و صفاتي است كه در گذشته در قالب فضايل و نقاط قوت شخص گنجانده شده بودند.

۳- در سطح گروهي يا اجتماعي: روان‌شناسي مثبت، بر ايجاد و حفظ سازمان‌هاي مثبت تمركز دارد. موضوعاتي مانند شكل‌گيري فضيلت‌هاي مدني، ايجاد خانواده‌هاي سالم و مطالعه‌ي محيط‌هاي كاري سالم در اين سطح قرار دارند.

روان‌شناسي مثبت در بيست سال عمر كوتاه خود، با فعاليت‌هاي گسترده‌ي سليگمن و همكارانش در آمريكا و ديگر كشورها، در زمينه‌هاي زير، فضيلت‌ها و دستاوردهاي چشم‌گيري داشته است:

 راه‌اندازي صدها كلاس در دوره‌هاي كارشناسي روان‌شناسي

 تأسيس بيش از ده رشته‌ي روان‌شناسي مثبت در مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه‌هاي مختلف

 برگزاري نخستين مجمع جهاني روان‌شناسي مثبت در سال ۲۰۰۹

 تأسيس ده‌ها مركز پژوهشي

 انتشار ده‌ها مجله‌ي علمي، پژوهشي و ترويجي

 چاپ هزارها جلد كتاب و مقاله

 برگزاري چند هزار كارگاه آموزشي

 جهت‌دادن و راهنمايي شمار زيادي از دانشجوي كارشناسي ارشد و دكتري روان‌شناسي براي تدوين پايان‌نامه‌هاي تحصيلي خود با موضوعات روان‌شناسي مثبت

 مشخص‌كردن ده هيجان مثبت، شش فضيلت انساني و ۲۴ توانمندي منش مرتبط با آن‌ها، با روش‌هاي دقيق علمي

 ساختن صدها ابزار سنجش براي اندازه‌گيري هيجان‌ها، توانمندي‌ها و قابليت‌هاي اختصاصي افراد

 واردشدن در حيطه‌هاي باليني و ارائه‌ي پروتكل‌هاي درماني با رويكرد «روان‌شناسي باليني مثبت»

اين دستاوردها موجب شده است كه برخي از پيشگامان و طرفداران پُرشور اين جنبش، روان‌شناسي مثبت را «روح زمانه» بدانند و پس از سه نيروي روان‌شناسي يعني «روان‌تحليل‌گري»، «رفتاردرماني» و «انسان‌گرايي» از آن به‌عنوان نيروي چهارم روان‌شناسي ياد كنند. نقدهاي تند و گزنده‌ي «سليگمن» بر نظريه‌هاي اصلي روان‌شناسي و بنيان‌گذاران آن‌ها يعني روان‌تحليل‌گري فرويد، رفتارگرايي اسكينر و انسان‌گرايي مزلو، نه‌تنها در مجامع علمي بلكه در رسانه‌هاي عمومي – آتش اين ادعاهاي وهم‌گونه را به‌ويژه در ذهن و زبان روان‌شناسان جوان آمريكايي شعله‌ور و گسترده ساخته است.

از سوي ديگر، پايه‌گذاران روان‌شناسي مثبت، به‌ويژه «مارتين سليگمن»، پيشنهاد عنوانِ «روان‌شناسي مثبت»، توجه به سه ركنِ هيجان‌هاي مثبت، صفات مثبت و نهادهاي مثبت در اين رشته، به‌كارگرفتن روش‌هاي علمي، دورشدن از بررسي‌هاي بيمارمحور را – اگرنه برساخته‌ي انحصاري خود – بلكه بدون داشتن سابقه‌ي روشن در تاريخ علم مي‌دانند و حال و آينده‌ي دانش روان‌شناسي را تسخيرشده‌ي اين نيروي جديد و پويا مي‌بينند. اما سخن روان‌شناسان خردمند و باتجربه، چيز ديگري است.

ريشه‌هاي تاريخي روان‌شناسي مثبت

«بونيول» در تصويري زيبا، براي درخت روان‌شناسي مثبت كه اينك عمري بيست ساله دارد، پنج ريشه را ترسيم كرده و به نمايش گذاشته است:

۱- انديشه‌هاي فيلسوفان يونان باستان به‌خصوص ارسطو

۲-  ديدگاه‌هاي پساروشنفكري در فلسفه‌ي اخلاق

۳- روان‌شناسي انسان‌گراي راجرز و مزلو

۴- نظريه‌هاي انسان‌گراي آلپورت

۵-  رويكردهاي پيش‌گيري و سلامت

از اين پنج زمينه، آراء فلسفي و اخلاقي ارسطو و نظريه‌هاي انسان‌گرايي مازلو، تأثير بيشتر و روشن‌تري در شكل‌گيري روان‌شناسي مثبت گذاشته‌اند. به‌رغم اين‌كه پايه‌گذاران اين جنبش با اين نظريه‌ها به‌سردي و گاه نامهرباني برخورد مي‌كنند و اثرگذاري آن‌ها را به ياد طرفداران خود نمي‌آورند؛ در اين نوشتار، بخش‌هايي از اين دو نظريه را كه زمينه‌ساز مطالب به‌ظاهر بديع روان‌شناسي مثبت هستند، بررسي مي‌كنيم.

ارسطو و فضيلت‌هاي انساني

ارسطو در كتاب «اخلاق نيكوماخس» بر اين باور است كه هر فعل انسان، هنرها، كنجكاوي‌هاي علمي و نظري، تصميم‌ها و انتخاب‌هاي او به‌سوي «خير» گرايش دارد. چون خيرها گوناگونند، بايد به خيري روي آوريم كه در سلسله مراتب خيرها، در بالاترين جايگاه قرار دارد و هميشه آن‌را براي خودش، و نه به‌خاطر غايت ديگري، برمي‌گزينيم. به اين خير، «برترين خير»(خير اعلي) مي‌گوئيم.

ارسطو، «ائودايمونيا(۱) » را برترين خير مي‌داند كه آن‌را خوش‌بختي، نيك‌بختي يا سعادت ترجمه كرده‌اند. به‌گفته‌ي «تلفر» ادبيات جديد براي «ائودايمونيا»، معادل‌هاي «شادكامي(۲) »، «خوش‌بختي صادقانه(۳)»، برخورداري از «به‌باشي راستين(۴) » و «شكوفايي(۵) » را برگزيده‌اند.

ارسطو، سعادت را نيكوترين و زيباترين و مطبوع‌ترين امور مي‌داند. و تأكيد مي‌كند كه خوش‌بختي و سعادت موقت براي سعادتمندشدن كافي نيست، بلكه سعادت بايد هميشگي و دائم باشد. و با آن‌كه ثابت مي‌كند كه خوش‌بختي در ثروت و مقام و لذت‌هاي جسماني نيست، اما با هوشمندي و واقع‌بيني مي‌پذيرد كه در تكميل سعادت بايد چيزهاي خارجي را نيز دخالت دهيم، زيرا فقدان بعضي مزايا، مانند ازدواج خوب، داشتن فرزندان شايسته، سلامت جسم و زيبايي چهره در خوش‌بختي خلل وارد مي‌كند.

راه رسيدن به سعادت چيست؟ پاسخ ارسطو اين است كه سعادت عبارت است از زندگي برطبق «آرتِه(۶)». كلمه‌ي آرته يكي از واژه‌هاي كليدي اخلاق و فلسفه‌ي يوناني است، كه از قرن ششم قبل از ميلاد به‌گونه‌اي گسترده، در زبان و ادبيات يوناني به معناي هر نوع مزيت و كمال به‌كار مي‌رفت. بنابه سروده‌هاي «هومر» در «ايلياد»، دونده‌اي سريع، آرته پاهاي خود را به نمايش مي‌گذارد و يك پسر در تمامي انواع آرته، به‌عنوان ورزشكار و به‌عنوان سرباز و در فكر پدرش مزيت دارد. اين واژه بعدها به دست سقراط، افلاطون و ارسطو صيقل يافت و مفهوم اخلاقي از آن برگرفته شد.

امروزه در بيشتر زبان‌هاي اروپايي، كلمه‌ي آرته، «Virtue» (فضيلت) ترجمه شده است و معادل آن به‌شمار مي‌رود. برخي مترجمان فارسي‌زبان در مقابل آرته، واژه‌ي «فضيلت» را پيشنهاد كرده‌اند. زنده‌ياد لطفي در ترجمه‌ي «‌دوره‌ي آثار افلاطون» با تأكيد بر معناي اصلي آرته، از به‌كار بردن فضيلت خودداري كرده و به‌جاي آن، «قابليت» را برگزيده است.

فضائل، كيفيت‌هايي هستند كه دست‌يافتن به آن‌ها، فرد را قادر خواهد ساخت ائودايمونيا(سعادت) را به‌دست آورد و فقدان آن‌ها او را از حركت به‌سوي آن‌ غايت بازمي‌دارد.

تعريف، طبقه‌بندي و تدقيق بيشتر فضائل يا آرته‌هاي انساني را عمدتاً مرهون ارسطو هستيم. او براي نخستين‌بار كوشيد تا هم تعريف دقيقي از اين آرته‌ها را به‌دست دهد، هم تعداد آن‌ها را برشمارد و نسبت ميان آن‌ها را معين سازد و هم به تشريح دقيق آن‌ها بپردازد.

ارسطو برخلاف افلاطون مدعي است كه فضيلت نه فطري است و نه ذوقي. بلكه آن‌را ملكه‌اي از نفس مي‌داند كه به صورت اكتسابي تحصيل مي‌شود و به حد كمال مي‌رسد. راه وصول به فضيلت يك چيز بيش نيست و آن رعايت «حد وسط» است. فضيلت، حد وسط دو رذيلت افراط و تفريط است.

تلاش‌هاي علمي، ستايش‌برانگيز و فراوان روان‌شناسان مثبت‌نگر، نوعي احياء و گسترش غايت، مباني و روش‌هاي نظام اخلاقي ارسطو است.

سليگمن مي‌نويسد: «‌جمعي از ما روان‌شناسان به‌همراه عده‌اي از دانش‌مندان رشته‌هاي علوم انساني به‌سرپرستي «كاتري دالسگارد»، آثار افلاطون، ارسطو، آكويناس، آگوستين، تورات، تلمود، كنفوسيوس، بودا، لائوتسه پوشيد (قانون سامورائي)، قرآن، نوشته‌هاي بنجامين فرانكلين و اوپانيشاد را مطالعه كرده و از تمامي آن‌ها حدود دويست فهرست از فضيلت‌ها را تهيه كرديم و با تعجب دريافتيم كه تقريباً هركدام از اين سنت‌ها كه پراكندگي آن‌ها دوره‌ي زماني سه‌هزارساله و وسعتي به‌اندازه‌ي كل زمين را دربرمي‌گرفت، شش فضيلت زير را تأييد مي‌كردند:

۱. خرد؛
۲. شجاعت؛
۳. انسانيت؛
۴. عدالت؛
۵. اعتدال؛
۶. تعالي.

براي دست‌يابي به هر فضيلت مي‌توانيم به راه‌هاي مختلفي فكر كنيم. اين راه‌ها را توان‌مندي‌ها يا قابليت‌هاي منش ناميده‌ايم‌.»

پنج فضيلت از اين فضيلت‌هاي شش‌گانه همان آرته‌ها، فضيلت‌ها و قابليت‌هايي هستند كه در اخلاق نيكوماخوس آمده است. توجه به سهم عوامل خارجي در رسيدن به خوش‌بختي و كامروايي كه روان‌شناسان مثبت‌نگر معاصر به تفصيل به آن‌ها پرداخته‌اند امتيازي است كه فضل تقدم آن نيز به ارسطو مي‌رسد.

جالب آن‌كه عنوان‌ دو كتاب اصلي مارتين سليگمن: «شادكامي اصيل» و «شكوفايي» نيز همان‌گونه كه از قول «تلفر» آورديم ترجمه‌هاي امروزين آئودايمريناي ارسطو هستند. نگراني اين است كه با ريشه‌ي انسان‌مداري (اومانيستي) كه روان‌شناسي دارد و حاكميت انديشه‌هاي دنياگرايانه (سكولاريسم) در علوم انساني، فضيلت «تعالي» با برخوردهاي نامهربانانه و هماهنگ روان‌شناسان دنياي غرب، «زبان‌بُريده» و «صمٌ بكم» به كنجي بنشيند و ميدان‌داري دين ستيزان و معنويت‌گريزان را با حسرت نظاره‌گر شود! نشانه‌هاي چنين بي‌اعتنايي آگاهانه را در آثار مارتين سليگمن، كه پرچم‌دار و زبان گوياي روان‌شناسي مثبت است، به‌وضوح مي‌بينيم‌!

اتهام خودشيفتگي از روي خودشيفتگي!

«سليگمن» و «چيك‌سنت‌ميهاي»، دو پدرخوانده‌ي روان‌شناسي مثبت، در گرماگرم سربرآوردن اين جنبش مي‌نويسند:
«دليل واقعي رشدنيافتن رشته‌ي انساني‌نگر اين بود كه اين رشته هيچ‌گاه پايه‌ي تجربي ارزشمند ايجاد نكرد. اين نبود پايه‌ي نظري، به اشتغال خودشيفته‌گونه و ارتقاي خود به بهاي رفاه اجتماعي انجاميد!» آيا چنين است؟

انسان‌گرايي مزلو و روش‌شناسي مثبت

روان‌شناسان انسان‌گرا بر اين باورند كه چون در همه‌ي انسان‌ها يك ميل ذاتي براي تلاش در مسير رشد پايدار وجود دارد، از اين‌رو، دل‌مشغولي‌هاي اصلي روان‌شناسي مي‌بايست معطوف به پديده‌هاي مثبت مانند عشق، شجاعت و شادكامي باشد.

اين باور آن‌ها را به روي‌گرداني از يك‌سونگري روان‌تحليل‌گري و برخورد مكانيكي و تقليل‌گرايي رفتارگرايي كشاند. «مزلو» مي‌گفت انسان را بايد به‌صورت يك «كل»، كه چيزي بيشتر و فراتر از اجزاء اوست، درنظر گرفت.

انسان‌گرايي خود در بستر انديشه‌هاي «ويليام جيمز» و «جان ديويي» و «استانلي هال» پرورش يافته است. «ويليام جيمز» استدلال مي‌كند كه براي مطالعه‌ي دقيق عملكرد بهينه‌ي انسان بايد «تجربه‌ي ذهني» او را درنظر گرفت. برخي او را به‌عنوان «اولين روان‌شناس مثبت آمريكا» مي‌شناسند. «مزلو» عقيده داشت كه روان‌شناسي بايد بر پايه‌ي بررسي افراد سالم و خلاق بنا شود و كوشش مي‌كرد به‌طور تجربي زندگي افراد خودشكوفا را مطالعه و تحقيق كند.

تعبير «روان‌شناسي مثبت»، اولين‌بار در كتاب «انگيزش و شخصيت» مزلو كه در سال ۱۹۵۳ منتشر شده، آمده است. عنوان آخرين فصل اين كتاب چنين است: «به‌سوي يك روان‌شناسي مثبت». مي‌بينيم كه سه ركن روان‌شناسي مثبت كنوني، هركدام، به‌صورت دقيق در آثار «ارسطو»، «جيمز» و «مزلو» تبيين شده‌اند:

 صفات مثبت، در اخلاق نيكوماخوسِ ارسطو

 هيجان‌هاي مثبت، در بحث تجربه‌هاي ذهني و احساسات مثبتِ ويليام جيمز

 نهادهاي مثبت، در توجهِ مزلو به نهادهاي مدني

مزلو كتابي دارد به نام «مديريت آرمان‌شهر روان‌شناختي» كه مطالب آن درباره‌ي وضعيت كار، مشاغل، كارخانه‌ها و ديگر نهادهاي اجتماعي است. او در اين اثر خلاقانه مي‌نويسد:

شرايط شغلي آرمان‌شهر روان‌شناختي، اغلب، نه‌فقط براي كمال شخص مفيد است، بلكه براي سلامت و شكوفايي سازمان و هم‌چنين كيفيت و كميت محصولات يا خدماتي كه به‌وسيله‌ي سازمان تدارك شده است نيز، فايده دارد.

اتهام پايه‌گذاران روان‌شناسي مثبت به مازلو كه روش او علمي نبوده است، بي‌انصافانه و نادرست است. البته روان‌شناسي انسان‌گرا بر اين عقيده است كه انسان‌ها به‌صورت كل‌هاي غيرقابل‌تقسيم هستند، هرگونه تلاش براي تنزل‌دادن انسان به عادت‌ها، ساختارهاي شناختي يا ارتباط‌هاي S_R، به تحريف ماهيت او منجر مي‌شود.

از اين‌رو، روش‌هاي مطالعه كه توسط علوم طبيعي به‌كار برده مي‌شوند هيچ‌ ربطي به مطالعه‌ي انسان ها ندارند. اما منظور مزلو، اين نبوده است كه روان‌شناسي نبايد تلاش براي علمي بودن را متوقف كند . يا از مطالعه افراد مبتلا به مشكلات رواني و كمك كردن به آن‌ها دست بردارد ، بلكه معتقد بود اين‌گونه تلاش‌ها فقط بخشي از داستان را بيان مي‌كند. «شاپيرو» در پاسخ به سخنان سليگمن و چيك‌سنت‌ميهاي مي‌نويسد «تعجب مي‌كنم كه چرا اين دو تعداد بسيار زياد مقالاتي را كه روان‌شناسان انسان‌گرا با روش‌هاي كمّي و كيفي تجربي در مجله‌هاي علمي – پژوهشي مانند ‌Journal Of Human Psychology (كه چيك‌سنت‌ميهاي، اولين كارهاي خود را در آن منتشر كرده است و مجله‌ي Human Psychology نديده‌اند.

انتقادهاي روان‌شناسان بر روان‌شناسي مثبت

گفتيم سردمداران جنبش روان شناسي مثبت و طرفداران پُرشور آن، اين رويكرد را نيروي چهارم روان‌شناسي بعد از روان‌تحليلگري، رفتارگرايي و انسان‌گرايي مي‌دانند و از آن به «روح زمان» روان‌شناسي معاصر تعبير مي‌كنند. اما روان‌شناس صاحب‌نامي مانند «لازاروس» بر اين باور است كه روان‌شناسي مثبت، در واقع يكي ديگر از مُدها و هوس‌هاي باب ميل روز است كه وعده‌هاي توخالي بسياري مي‌دهد.

«هفرن» و «بونيول»، مولفان كتاب «روان‌شناسي مثبت‌نگر»، ده انتقاد اساسي را با عنوان‌هاي زير بر روان‌شناسي مثبت وارد مي‌دانند:

۱-  وقتي منفي‌ها مهم تر و نزديك‌ترند، چرا مثبت‌ها را مورد مطالعه قرار دهيم؟

۲-  روش‌شناسي مثبت‌نگر متكي بر تحقيقات همبستگي مقطعي است و نمي‌تواند جهت علّي را آشكار سازد؟

۳- دو قطبي‌كردن هيجان‌هاي مثبت و منفي، ديدگاهي ساده‌انگارانه و غيرواقعي است.

۴-  چشم‌انداز نامتعادل و يك‌جانبه درباره‌ي موضوعات و يافته‌هاي تحقيق گمراه‌كننده است. براي نمونه، «بدبينان» در طول تاريخ خدمات موثرتري از «خوش‌بينان» و مثبت‌انديشان به بشريت كرده‌اند.

۵- ابعاد منفي گريزناپذير: با آن‌كه كشمكش و سختي امري گزيرناپذير در وجود انسان است، روان‌شناسي مثبت‌نگر به عاقبت به خيري و شادكامي چشم مي‌دوزد.

۶- روان‌شناسي مثبت‌نگر به‌عنوان يك كيش: روان شناسي مثبت نگر چيزي بيش از يك جنبش ايدئولوژ يكي نيست.

۷-  اخلاق عوام‌گرايانه: روان‌شناسي مثبت‌نگر با طرح مسائل پيچيده و تبديل آن‌ها به كارهاي آسان‌فروش و بُنجل، راه‌حل‌هاي سريع و ناكافي ارائه مي‌كند.

۸- خودكامگي تفكر مثبت: قربانيان شرايط نامناسب و ديگر رنج‌ديدگان به‌خاطر بدبختي و سياه‌روزي‌شان تلويحاً مورد سرزنش قرار مي‌گيرند و به‌باشي‌شان كاهش مي‌يابد.

۹- مواضع جدايي‌طلبانه‌ي روان‌شناسي مثبت‌نگر: برخورد تند سليگمن با روان‌شناسي انسان‌گرا و غيرعلمي دانستن اين جنبش اثرگذار موجب كنارگذاشتن ديگر رقيبان مي‌شود و سرانجام تضعيف روان‌شناسي مثبت را درپي مي‌آورد.

۱۰- ناديده‌گرفتن جنبه‌هاي مثبت تفكر منفي: ثابت شده است كه بدبيني تدافعي مي‌تواند موثر باشد.

هم‌چنين بونيول در كتاب «روان‌شناسي مثبت در يك نگاه»، مي‌نويسد:

روان‌شناسي مثبت داراي محاسن زيادي است اما معايب پيدا و پنهان چندي نيز دارد. آن‌گاه نقدهاي اساسي روان‌شناسي مثبت را اين‌گونه برمي‌شمارد:

۱- نبود آگاهي كافي در مورد ريشه‌هاي تاريخي آن

۲-  نداشتن يك نظريه راهنماي منسجم

۳- روش‌شناسي علمي كاهش‌گرا

«تنن» و «افلك» اشاره مي‌كنند روان‌شناسي مثبت در اين عمر كوتاهش ميراث‌دار بدترين عادت‌هاي روش‌شناختي روان‌شناسي منفي بوده است!

۴- نتيجه‌گيري‌هاي برجسته از يافته‌هاي ضعيف

۵- خطر تبديل‌شدن به يك جنبش ايدئولوژيك

۶- مثبت‌گرايي به‌عنوان يك انتظار اجتماعي

به نظر «باربارا هلد» اين مسئله باعث «افول تيره»‌ي بزرگ براي اين جنبش مي‌شود.

۷- ناديده‌گرفتن جنبه‌هاي مثبت تفكر منفي

۸- يك‌سونگري و نبود توازن

سياهه‌ي انتقادها را با «فرناندز-روس» و «كرنز»، دو روان‌شناس اسپانيايي با عنوان «مروري انتقادي به تاريخ و موقعيت كنوني روان‌شناسي مثبت» پايان مي‌بخشيم؛ اين دو روان‌شناس، با تندترين‌ لحني انتقادهاي زير را بر جنبش نوپاي روان‌شناسي مثبت وارد كرده‌اند:

۱- روش‌شناسي بيش از اندازه‌ي كمّي: روان‌شناسي مثبت با به‌كارگرفتن افراطي روش‌هاي روان‌سنجي در مطالعه‌ي فرايندهاي روان‌شناختي و تقليل‌دادن آن‌ها به فرمول‌هاي رياضي، حقيقت انسان به‌عنوان يك كل را فراموش مي‌كند و معناي هستي‌شناسانه‌ي زندگي او را ناديده مي‌گيرد.

۲-  فردگرايي رها از بافت: تمركز بر فرد، بي‌اعتنا به بافتي كه رفتار در آن انجام مي‌شود، رويكرد روان‌شناسي مثبت است. اين ره‌يافت بر تحقق خود بدون درنظرگرفتن « بافت» و «ديگري» تأكيد مي‌كند. روان‌شناسي مثبت ارزش‌هاي فردگرايانه‌ي غربي را با مقدار مناسبي از خودشيفتگي، كه در فرهنگ غرب غالب هستند، درهم مي‌آميزد و ترويج مي‌نمايد . اين شيوه، برخلاف ديدگاه‌هاي روشن روان‌شناسي فرهنگي و روان‌شناسي بومي است كه ثابت كرده‌اند مردم در بافت مادي و اجتماعي خود زاده مي‌شوند و از دنيا مي‌روند و به‌باشي و شادكامي آن‌ها از عوامل اجتماعي – اقتصادي و اجتماعي سياسي تأثير مي‌پذيرد.

۳-  تغافل از ميراث علمي گذشتگان، به‌ويژه نسبت به مفاهيم هوش هيجاني و هيجان‌هاي مثبت. روان‌شناسي مثبت وانمود مي‌كند كه هوش هيجاني و هيجان‌هاي مثبت را خود، وارد دانش روان‌شناسي كرده است. در حالي‌كه بررسي اجمالي آثار ارسطو ، سيسرون، مناندرز، پوپليوس، سيروس و سنكا مي‌رساند كه اين فيلسوفان و ديگر عالمان اخلاق، در شرق و غرب عالم، براي برقراري تعادل بين عقل و شهوت و بين شناخت و عاطفه، نظريه‌هاي استواري داشته‌اند و روش‌هاي كارآمدي پيشنهاد كرده‌اند.

۴-  آغشته‌سازي عصب‌شناختي و روان‌زيستي. هم اينك، روان‌شناسي مثبت فرايندهاي روان‌شناختي را با سازوكارهاي عصب‌شناختي و روان‌زيستي مطالعه مي‌كند. اين كار، شايد از نظر علم تجربي معتبر و جذاب باشد، سهم اندكي در دانش‌ روان‌شناسي و امكان فهم هرمنوتيكي روان‌شناختي را از بين مي‌برد. مقاله‌ي پژوهشي «گاليله» و «باميستر» با عنوان «فيزيولوِژي قدرت اراده: پيوند بين قند خون و مهار خود» پرت‌شدگي روان‌شناسي را به‌خوبي آشكار مي‌كند.

۵- بلاي نگرش كمال‌طلبانه‌ي مثبت: يكي از جنبه‌هاي منفي واداشته‌شدن براي شكوفايي خود، از طريق انتخاب‌هاي خشك منطقي، ناكامي و سرخوردگي است. تلاش وسواس‌گونه براي تحقق خود، فرد را به مُغاك خوش‌بيني و همگون و اعتماد به نفس متورم و توخالي سرنگون مي‌سازد.

۶-  آيا سرافرازي و بالاكشاندن خود، ارزشي جهاني دارد؟ بررسي‌هاي فرهنگي نشان داده است برخي صفت‌هاي انساني در فرهنگ‌هاي فردگرا و جمع‌گرا مفهومي يك‌سان ندارند. از جمله‌ي اين‌ها برتري‌جويي است. به‌نظر مي‌رسد روان‌شناسي مثبت براي افزايش به‌باشي و شادكامي، شيوه‌هاي يك‌ساني را براي مردم و همه‌ي فرهنگ‌ها معرفي مي‌كند.

۷- نامناسب‌بودن عزت‌نفس بالا. با آن‌كه شمار كتاب‌ها درباره‌ي عزت‌نفس و راه‌هاي افزايش آن، بسيار زياد است اما برخلاف تصور مردم و تبليغ روان‌شناسان مثبت – حتي با ديدگاه علمي سليگمن – حتي در بسياري موقعيت‌ها عزت‌نفس بالا، فايده‌هاي عيني كم و محدودي دارد.

درست است كه آثار مثبت عزت‌نفس كافي، به‌خوبي شناخته‌شده است اما به قيمت چه هزينه‌هايي؟ پژوهش‌هاي علمي نشان داده‌اند كه عزت‌نفس بالا ممكن است به خودمختاري فردي، فرايند يادگيري، روابط بين‌فردي، مهار خود و سلامت جسماني آسيب برساند. راه‌حل آن است كه عزت‌نفس بهينه مطابق بافت اجتماعي- فرهنگي‌اي كه هر فرد در آن قرار دارد، براي دست‌يابي به اصالت انساني او تقويت كنيم.

نويسندگان مقاله نتيجه مي‌گيرند كه روان‌شناسي مثبت براي دانش روان‌شناسي چيز جديدي نياورده است!

آينده‌ي روان‌شناسي مثبت

در پايان اين سفر كوتاه اما پُرچالش از خود مي‌پرسيم: روان‌شناسي مثبت به كجا مي‌رود؟ «بونيول» سه مسير بالقوه را براي اين جنبش نوپا پيش‌بيني مي‌كند:

الف. ادامه‌دادن راه با تمركز بر مثبت‌گرايي، بهره‌بردن از روش‌هاي علمي، دست‌يابي به گنجينه‌ي عظيمي از دستاوردهاي پُربار و تقديم‌كردن يافته‌هاي پژوهشي زياد به جامعه‌ي بشري؛

ب. بازماندن از حركت و قرباني ايدئولوژي خودشدن؛

ج. تركيب با روان‌شناسي گذشته، چه از نظر توجه به هيجان‌هاي منفي براي مداخله‌هاي درماني و چه استفاده‌ي از روش‌هاي كيفي در كنار روش‌هاي كمّي.

در اين‌صورت، در فرايندي ديالكتيكي، روان‌شناسي منفي «تز» و روان‌شناسي مثبت «آنتي‌تز» خواهد بود و ما به «سنتزي» يك‌پارچه خواهيم رسيد. در چنين وضعيتي، روان‌شناسي مثبت ديگر رشته‌اي مستقل نخواهد بود و اين چيزي است كه مي‌توان به آن اميدوار بود.

ما و روان‌شناسي مثبت

به درازاكشيدن اين مطلب، مجالي براي بررسي نسبت و رابطه‌ي روان‌شناسي بومي (ايراني-اسلامي) با روان‌شناسي مثبت غرب‌بنياد باقي نگذاشت. انتظار مي‌رود در نخستين كنگره‌ي ايراني روان‌شناسي مثبت كه در روزهاي ۱۹ تا ۲۱ آذرماه جاري در دانشگاه شهيد بهشتي برگزار مي‌شود، به اين موضوع به‌عنوان يكي از هدف‌هاي اصلي كنگره پرداخته شود.  

 

 

منبع : خبرآنلاين

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، آخرين اخبار، اخبار ايران، آخرين اخبار ايران، اخبار جهان ، سبك زندگي، اخبار

 

ماجراي آشنايي و ازدواج پوريا پورسرخ با همسرش/ خاطره جالب مهران مديري از بازي در اولين سريال

 

 

مهران مديري شب گذشته در برنامه «دورهمي» ميزبان پوريا پورسرخ بازيگر سينما و تلويزيون بود.

 

به گزارش روزنامچه به نقل از باشگاه خبرنگاران ، مهران مديري شب گذشته ميزبان پوريا پورسرخ بازيگر سينما و تلويزيون بود.

پورسرخ درباره دكتري فيزيولوژي گياهي گفت: هنوز دكتري را نگرفته ام چراكه در آن زمان مرخصي گرفتم به همين دليل نتوانستم مديريت كنم و دوسالي است كه دوباره شروع كرده ام.

مديري درباره آشنايي اتفاقي پورسرخ با محمد حسين لطيفي سوال كرد كه او پاسخ داد: من شاگرد آقاي لطيفي در كلاس كارگرداني بودم، روز اول در كلاس حاضر شدند و گفتند به دليل اينكه فيلم جديدي شروع كرده ام نمي‌توانم كلاس‌ها را برگزار كنم من خيلي محترمانه گفتم ما همه آمده ايم از كسي كه صاحب نام است، درس بگيريم كه اين موضوع باعث شد يك حس خوبي بين ما برقرار شود.

پورسرخ در پاسخ به سوال هميشگي مديري درباره ازدواج گفت: سال گذشته ازدواج كردم و اين پيشنهاد را من به همسرم دادم. به نظرم اولين انتخاب اصلي زندگي من است و ما از قبل با هم آشنا بوديم، البته در حرفه بازيگري نيستند.

وي افزود:هميشه سعي كردم آدم كم حاشيه اي باشم و از آرامش اطرافم خيلي لذت مي‌برم. به دنبال كسي بودم كه دنبال آرامش باشد و در اين صفت مشترك هستيم.

پورسرخ درباره سختگيري در زندگي گفت: آدم سختگيري نيستم جز اينكه كنترل تلويزيون بايد دست من باشد! چون من مي‌دانم چه سريال‌هايي ديدم كه بهتر است و آنها را انتخاب مي‌كنم.

مديري گفت: همسرتان گفتند كه در همه كار‌ها حتي آشپزي و كارهاي منزل دخالت مي‌كنيد.

پورسرخ ضمن تاييد گفت: من يك مدتي مجرد زندگي مي‌كردم به همين دليل درباره همه چيز نظر مي‌دهم!

بازيگر سريال «صاحبدلان» درباره كم بودن دستمزد خود گفت:كاملا به اين قضيه معتقد هستم كه دستمزدم بالا نيست، من آدم زرنگي نيستم اتفاقا اين موضوع را جزو ضعف‌هاي خودم مي‌دانم، البته من در ذهن خودم يك جمله‌اي را پرورش دادم كه بعضي اتفاقات ارزش آرامش ندارند، پس رهايش كردم. اما به خودم آمدم ديدم هر كسي توانست يك ضربه‌اي به من مي زند! من هم معتقدم مثل همه بازيگران كار خوب يا بد دارم ومعمولا كار‌هاي بد را به دليل رو در بايستي رفتم اما در اين سال‌هاي اخير سعي كردم كمتر اتفاق بيفتد، چون حق من اين است دستمزد بيشتري بگيرم.

پورسرخ درباره «برنج پلاستيكي» گفت: علي اوجي و نرگس محمدي مهمان ما بودند، از بيرون غذا گرفتيم. من برنج كه ديس پلاستيكي داشت را در فر گذاشتم؛ علي اوجي به من گفت بوي پلاستيك نمياد؟ گفتم چقدر ايراد مي‌گيري سر صحنه مگه چي بهمون ميدن مي‌خوريم، اما همه فاز رژيم غذايي گرفتند و برنج نخورند. (خنده)

بازيگر سريال «كيميا» درباره اتفاقات بعد از مشهور شدن گفت:سال اول سريال «وفا» را بازي كرده بودم و فكر مي‌كردم، اتفاق مهمي افتاده است. مي‌خواستم در هفت تير داخل طرح ترافيك بروم، طوري چهره خود را نشان مي‌دادم كه پليس من را بشناسد گفتم مي‌خواهم سر فيلمبرداري بروم اما جريمه را نوشت و گفت: من آقاي پرستويي، شكيبايي و اصلاني را جريمه كردم!

در ادامه مديري هم خاطره جالبي از اولين سريال خود تعريف كرد: اولين سريال را سال ۶۶ در دو پلان بازي كردم كه براي شبكه دو بود. سرويس ما ميني بوس بود و من از استوديو بيرون آمدم. روي صندلي ميني بوس نشستم و عينك دودي زدم و طوري رفتار مي‌كردم كه از پشت شيشه مردم من را ببينند. (خنده)

بازيگري كه كنارمن نشسته بود، گفت: مهران جان هنوز پخش نشده است. (خنده) من سريع عينك را برداشتم!

پورسرخ درباره كمدي مبتذل گفت:ترجيح من بيشتر كار‌هاي جدي و درام است، بعضي از كمدي‌هايي كه خودم بازي كردم را دوست ندارم، صادقانه بگويم كه بعضي از آنها را خودم هم نديدم.

بازيگر «روز حسرت» گفت: شايد در لحظات و سكانس‌هايي كمدي مبتذل باشد، اما درباره كار‌هاي خودم مي‌توانم بگويم كه بعد از پايان كار گفتم ‌اي كاش اين كار را بازي نمي‌كردم، چون جنس كمدي آن را دوست نداشتم، اما جالب است برخي از مخاطبان دوست داشتند.

 

 

منبع : باشگاه خبرنگاران جوان

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، آخرين اخبار، اخبار ايران، آخرين اخبار ايران، اخبار جهان ، سبك زندگي، اخبار