به گواهي افرادي كه در دهه 1340 با سازمان در ارتباط بودند، تفاوت در ويژگيهاى روحى و خصلتى بنيانگذاران سازمان مجاهدين خلق(منافقين) محمد حنيفنژاد و سعيد محسن، از عوامل مهم گسترش سازمان و توفيق در عضوگيرى بود.
به گزارش وب سايت روزنامچه به نقل از فارس سعيد محسن از بنيانگذاران سازمان مجاهدين خلق در سال ۱۳۱۸ در يك خانواده مذهبي در زنجان به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در همانجا به پايان رساند؛ سپس براي ادامه تحصيل به تهران آمد و در سال ۱۳۴۲ از دانشكده فني دانشگاه تهران در رشته تأسيسات فارغالتحصيل شد.وي افزود: مركزيت زلزله در نقطه امامزاده هاشم و منطقه مشاء دماوند است و در آبسرد، كيلان، گيلاوند و رودهن بيشتر از ساير نقاط استان تهران احساس شده است.
او به خاطر فعاليتهاي سياسي دو بار به زندان افتاد: بار اول ۱۴ آذر ۱۳۴۰ به جرم پخش تراكت و شركت در گردهمايي جبهه ملي بازداشت شد و بار دوم شب اول بهمن ۱۳۴۰ كه فرداي آن پليس به دانشگاه حمله كرد، بهعنوان عضو كميته دانشجويان نهضت آزادي همراه چند نفر ديگر دستگير و بعد از مدتي آزاد شد. [۱]
سعيد محسن با شخصيتهايي مانند آيتالله طالقاني و مهندس بازرگان و دكتر سحابي در ارتباط بود. اين ارتباط حاكي از تلاش او براي بريدن از فضاي سنتي حاكم بر خانوادهاش بود.
پس از پايان تحصيلات دانشگاهي، او به سربازي ميرود. بعد از ۱۸ ماه خدمت با تأكيد خودش به جهرم اعزام ميشود و در آنجا سعي ميكند با طبقات و گروههاي اجتماعي مختلف ارتباط برقرار كند. پس از بازگشت به تهران سعي ميكند تا با بقاياي نهضت آزادي ارتباط برقرار كند، ولي شرايط بهگونهاي پيش ميرود كه احساس ميكند بايد كار جديدي انجام دهد.
ابتدا در كارخانه ارج و سپس در كارخانه پروفيل سپنتا مشغول به كار ميشود، اما به دليل اختلاف با مديران بر سر مسائل كارگري و علاقه بهوقت گذاشتن براي امور سياسي از آنجا بيرون آمده و در وزارت كشور استخدام ميشود. او تصدي تأسيسات اين وزارتخانه را عهدهدار ميشود. [۲]
سعيد محسن كه از دوران دانشجويي با محمد حنيفنژاد، دوست بود، بعد از سركوبي قيام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و ايجاد اختناق در كشور سلسله گفتوگوهايي را با او و عبدالرضا نيكبين آغاز ميكند كه در نهايت منجر به اين جمعبندي ميشود كه يگانه راه مقابله با رژيم پهلوي، مبارزه مسلحانه است.
بر اين اساس، اين سه نفر در سال ۱۳۴۴ سازماني را بنا ميگذارند كه بعدها به سازمان مجاهدين خلق معروف ميشود. وي در سال ۱۳۴۹ در پايگاههاي الفتح فلسطين آموزش چريكي فرا ميگيرد و مخفيانه با مقاديري اسلحه به ايران بازميگردد. [۳]
به دنبال بنيانگذاري سازمان، سعيد محسن و حنيفنژاد به برگزاري كلاسهاي آموزشي در تهران اقدام ميكنند. به توصيه آنها و از طريق مسئولان انجمن اسلامي و يا نهضت آزادي دانشگاه، افراد قابلاطمينان و نسبتا متعهد سياسي و مذهبي در اين كلاسها شركت ميكردند. حسين احمدي روحاني از اعضاي اوليه سازمان با اشاره به راهيابي ماركسيسم به سازمان در خصوص منابع تدوين هويت سازمان ميگويد: «عموما كتابهاي مورد مطالعه «راه طيشده»، «خدا در اجتماع»، «عشق و پرستش»، «مسئله وحي»، «اسلام مكتب مبارزه و مولد» (مهندس بازرگان)، «آيا انسان زاده ميمون است؟» (دكتر محمود بهزاد)، «انسان و كهكشان» (جان نفر)، «پيدايش حيات» (او پارين)، «علم به كجا كي رود؟» (ماكس بلانك) «چهار مقاله فلسفي» (مائو)، «اصول فلسفه» (ژرژ وليستر)، «ماترياليسم ديالكتيك و ماترياليسم تاريخي» (استالين) بود». [۴]
مروري بر منابع سازمان مجاهدين نشان ميدهد كه بخش قابل توجهي از اين منابع برگرفته از ماركسيسم بودهاند. انتخاب ماركسيسم بهعنوان علم مبارزه را ميتوان مهمترين دليل اين مسئله عنوان كرد.
در آن زمان سعيد محسن از اين مسئله دفاع ميكرد و در اين خصوص گفته بود: «ما با ماركسيستها بحث ميكنيم؛ طوري كه طرف در وهله اول فكر ميكند ما ماركسيست هستيم، اما وقت نماز كه بلند ميشويم و نماز ميخوانيم، آنوقت است كه بهاشتباه خود پي ميبرند. ما ماركسيسم را چنان ياد گرفتهايم كه مثل خود كمونيستها و يا حتي بهتر از خودشان از آن آگاهي داريم». [۵]
تأثيرپذيري سعيد محسن از منابع ماركسيستي و گرايش به التقاط سبب شد در جزوات مبارزاتي كه او براي سازمان مجاهدين خلق نوشته است، بهوضوح مفاهيم و واژههاي كمونيستي در كنار مفاهيم اسلامي قرار گيرد. براي مثال او در جزوه «استثمار از ديدگاه ايدئولوژي اسلامي ما»، استثمار را تصاحب ارزش اضافي افراد توسط ديگري تعريف و ميگويد ارزش اضافي هميشه چند برابر عايدي كارگران است.
سعيد محسن در اين جزوه، تصاحب ارزش اضافي را كه ديگران توليد كردهاند از مصاديق استثمار دانسته و براي تأييد اين استدلال به آيات قرآن اشاره ميكند؛ بهعنوانمثال به سوره مطففين اشاره و آن را نفي استثمار انسان از انسان تفسير ميكند.
به عقيده او اين سوره، سرنوشت استثمارگران را كه شامل افرادي هستند كه ارزش اضافي كارگران را تصاحب ميكنند، بهخوبي ترسيم كرده است. همچنين او به آيات ديگري نظير ۲۲ سوره زخرف و ۷ سوره حشر براي تأييد اين استدلال خود اشاره و همه را نفي استثمار تعبير كرده است. [۶]
گرايشهاي ماركسيستي در تعريفي كه سعيد محسن از مبارزه ارائه ميكرد بهوضوح ديده ميشود؛ براي مثال او ميگويد: «وقتي فردي با هزينه مالياتي كه از اقشار كارگر جامعه اخذ ميشودT وارد دانشگاه شده و پزشكي ميخواندT اگر بعد از اتمام تحصيل سرمايهاي را كه بهوسيله درس خواندن به دست آورده در خدمت نظامي قرار دهد كه در حال استثمار كارگران است او به آنها خيانت كرده است». [۷]
از ديگر فعاليتهاي سعيد محسن در سازمان ميتوان به نقش پررنگ او در كادرسازي اشاره كرد. او براي كادرسازي يك تئوري چهار مادهاي داشت: ۱. تبديل كميت محدود به كيفيت نيرومند: بايد گسترش را در خميرمايه نيروها ذخيره كنيم و نيروها همهجانبه شوند؛ ۲. بالا بردن دانش سياسي افراد؛ ۳. اصل تخصص در عضوگيري؛ ۴. بهرهگيري از عامل زمان و انرژي بهمثابه دو عامل حياتي. [۸]
با اينحال نياز سازمان به ورود نيروهاي جديد و اولويت دادن به مبارزه در انتخاب افراد، سبب شد تا افرادي بهمرور وارد سازمان مجاهدين شوند كه بهشدت دچار ضعف در آموزههاي ديني بودند.
سعيد محسن اين مسئله را در زندان تأييد كرده و گفته است: «ما وقتي عضوگيري ميكرديم، ملاكمان براي عضوگيري آزاد بودن وقت بود و به سراغ دانشجوياني ميرفتيم كه وقت آزاد داشته باشند. وقتي دانشجويان در برابر كادر سازمان قرار ميگرفتند، دچار خودكمبيني ميشدند و فكر ميكردند كه اسلام را از ما ميگيرند؛ بنابراين انتقادشان نسبت به بنيانگذاران و مسئولان محو شد و يا اصلا انتقادي نميكردند». [۹] كمتوجهي در جذب افراد سبب شد تا بهمرور افرادي كه تمايلات ماركسيستي بيشتري داشتند، وارد سازمان شوند. براي مثال تقي شهرام عنوان كرده است كه سعيد محسن مسئول آموزش او در سازمان بوده و معلومات سعيد محسن، او را بهشدت تحت تأثير قرار داده است. [۱۰]
هرچند سعيد محسن در دوران زندان از سازمان به دليل روحيه استبدادي انتقاد ميكند؛ با اينحال به گواهي افرادي كه در دهه ۱۳۴۰ با سازمان در ارتباط بودند، تفاوت در ويژگيهاى روحى و خصلتى حنيفنژاد و محسن، از عوامل مهم گسترش سازمان و توفيق در عضوگيرى بود.
اقتدار و انضباط در حنيفنژاد از يكسو و قدرت تحليل، عاطفه و جاذبه فردى و روحيه همكارى در سعيد محسن از سوى ديگر، هريك ديگرى را تكميل مىكرد.
محسن اگر از نظر قدرت فكرى و خلاقيت در حد محمد حنيفنژاد نبود، در مقايسه با او، به دليل هوش و حافظه و استعدادى كه داشت، از انباشت ذهنى وسيعى در زمينههاى مختلف مذهبى و سياسى و اجتماعى برخوردار بود. محسن همچنين، برخلاف حنيفنژاد، از قدرت بيان بسيار خوبى برخوردار بود. [۱۱]
با اينحال بايد در نظر گرفت با تمام تفاوتهاي شخصيت حنيفنژاد و محسن، هر دو در سال ۱۳۵۰ روي مسئله ورود سازمان به فاز مسلحانه اجماع داشتند. اين مسئله سبب شد تا سازمان بهصورت شتابزده تلاش براي ورود به فاز نظامي را شدت بخشد. با اينحال، لو رفتن سازمان به دستگيري بسياري از كادرها و از جمله سعيد محسن در سال ۱۳۵۰ منجر شد. او در ۴ خرداد ۱۳۵۱، همراه ساير بنيانگذاران و اعضاي مركزيت سازمان اعدام شد.
منابع
۱. به كوشش جمعي از پژوهشگران، سازمان مجاهدين خلق، پيدايي تا فرجام تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، ۱۳۸۵، ص ۲۸۴.
۲. همان، ص ۲۸۵.
۳. مهدي حقبين، از مجاهدين خلق تا منافقين (سير تاريخي سازمان مجاهدين خلق از آغاز تاكنون)، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ۱۳۹۲، ص ۲۵.
۴. حسين احمدي روحاني، سازمان مجاهدين خلق، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ۱۳۹۰، ص ۴۳.
۵. عباس عليقلي طايفه، نهضت آزادي از تأسيس تا انشعاب، تهران، انتشارات صمديه، ۱۳۹۵، ص ۱۱۶.
۶. سعيد محسن، استثمار از ديدگاه ايدئولوژي اسلامي ما، آمريكا، گروه هوادار انجمن دانشجويان مسلمان، ۱۳۵۸، صص۲ و ۱۲-۱۴.
۷. همان، ص ۵.
۸. http://hodasaber.net/index.php/others-ideas/binesh-ravesh-manesh/۸۴-۳-hampeyman-e-eshgh-intro
۹. رضا هدي صابر، سه همپيمان عشق: روايتي از بينش، روش و منش حنيفنژاد، سعيد محسن، بديع زادگان، تهران، صمديه، ۱۳۸۶، ص ۶۷۸؛
۱۰. احمدرضا كريمي، تقي شهرام به روايت اسناد، تهران، مركزاسناد انقلاب اسلامي، ۱۳۹۸، ص ۲۱.
۱۱. اعدام چهار جوان قبل از ورود رئيسجمهور آمريكا؛ قابل بازيابي در: www.mashreghnews.ir
منبع : فارس
پا نوشت : خبرگزاري فارس ، آخرين اخبار، اخبار ايران، اخبار جهان ، سبك زندگي، اخبار
- جمعه ۱۹ اردیبهشت ۹۹ ۱۱:۳۴ ۶۶ بازديد
- ۰ نظر