خبرهاي مهم

آخرين اخبار - مجله خبري - سبك زندگي

۵ پيشنهاد اقتصادي براي عصر كرونا

 

 

همه مردم وضعيت جهاني را مشاهده مي‌كنند و هم وضعيت داخل كشور را شاهد هستند و احتياج به استدلال و منطق ندارد. به عبارتي، همان‌طور كه حوزه سلامت در چالش قرار دارد و ضرورت دارد براي اين بخش برنامه‌ريزي و مديريت صورت گيرد، در حوزه اقتصادي نيز چنين شرايطي را داريم. در اين شرايط، اولويت با بخش سلامت است، اما سلامت اقتصادي نيز اهميت دارد.

به گزارش روزنامچه در حال حاضر براي برون‌رفت از اين وضعيت اين سوال مطرح است كه چه بايد كرد؟ من طرح ۵ پيشنهادي در اين خصوص دارم: تمهيل، تسهيل، تكريم، تبديل و تجميع. در رابطه با تمهيل واقعيت اين است كه وضعيت اقتصادي كشور بعد از كرونا و حين كرونا، فورس‌ماژور است و شرايط غيرمترقبه است. اين شرايط غيرمترقبه نه‌تنها براي ايران كه براي كل جهان وجود دارد. جهان اقتصادي بعد از كرونا و حين كرونا با يكديگر تفاوت دارد و ساماندهي آن بهم ريخته است. نتيجه چنين وضعيت اين شده كه نفت حدود ۲۰ دلار شده و خيلي از شركت‌ها منحل و بسياري از شركت‌ها در حال تعطيلي هستند. در عين حال، بورس‌هاي جهاني سقوط كرده است. در حال حاضر بزرگ‌ترين ركود تاريخي بعد از سال ۲۰۰۸ در جهان اتفاق افتاده است.

در حوزه داخلي نيز مجموعه شرايط نشان مي‌داد كه در حوزه بازرگاني تلاش‌هايي كه در حوزه تجارت شده بود تا كالاها در يك ماه آخر سال به فروش رود، برهم خورد و امكان انجام تعهدات امكان‌پذير نيست. به عبارتي، ما با سيل عظيم چك‌هاي برگشتي روبه‌رو خواهيم بود و همچنين با سيل عظيم برگشت كالاها از واحدهاي توزيع‌كننده مواجه مي‌شويم. دعاوي زيادي نيز در قوه‌قضاييه ايجاد خواهد شد.

در شرايط فورس‌ماژور بايد همه روابط اقتصادي (رابطه بانك‌ها با مردم، رابطه توليدكننده با مصرف‌كننده، رابطه بستانكار با بدهكار و...) تغيير كند و همه بايد به يكديگر مهلت دهند. بنابراين در همه حوزه‌هاي اقتصادي، شرايط مهلت‌دادن بايد سامان پيدا كند. براي مثال، قوه‌قضاييه يك مسوول دارد و مي‌تواند دعاوي را ۶ ماه به تاخير بياندازد. مجلس نيز بايد مصوبه‌اي براي تمهيل داشته باشد و بانك‌ها بايد طلب‌هاي خود را به تاخير بياندازند. يك‌سري از اين اقدامات صورت گرفته و بخشي نيز بايد مورد توجه قرار گيرد.

در برخي رشته‌هاي شغلي افراد اساسا شغل خود را از دست داده‌اند. براي مثال، افرادي كه در رستوران‌ها كار مي‌كردند يا در كارهاي خدماتي و حمل‌ونقلي بودند و همچنين بناها و شاگردهاي مغازه‌ها، حاشيه‌نشين‌هاي شهرها و...، محل درآمدي خود را از دست داده‌اند. در اين‌جا دولت بايد امكان پرداخت وام‌هاي بلاعوض داشته باشد. البته اقداماتي دولت در اين خصوص داشته و بيمه‌هاي بيكاري را پرداخت خواهد كرد، اما در حجم اين مجموعه نيست، چون احتمال دارد تا ۶ ماه ديگر درآمدي نداشته باشند. به اين گروه بايد با كرامت و حفظ شئونات كمك مالي شود؛ نه اين‌كه وام داده شود.

از سوي ديگر، واحدهاي توليدي و به خصوص واحدهاي كوچك و متوسط هم براي ادامه توليد و تامين مواداوليه و پرداخت دستمزد نياز به كمك مالي دارند و هم در قالب تقاضا با مشكل مواجه هستند، چراكه مردم بايد قدرت خريد داشته باشند تا كالاي توليدكنندگان را بخرند. دولت البته ۷۵ هزار ميليارد تومان براي اين موضوع اختصاص داده است. تسريع در اين كار بايد اتفاق بيفتد.

همه اين وظايفي كه عنوان كردم، تمهيد، تسهيل و تكريم نياز به بودجه دارد. دولت در شرايطي كه درآمدهاي نفتي‌اش به حداقل رسيده و درآمدهاي مالياتي‌اش با مشكل مواجه است، با مشكل تامين بودجه روبه‌رواست. دولت بودجه را از راه تبديل مي‌تواند تامين كند.

بنا به گفته مسوولان دولتي، ۱۸هزار هزار ميليارد تومان دارايي داريم كه در اختيار دولت است كه منجمدشده است. همچنين حدود ۵۰ درصد دارايي بانك‌ها منجمد و همين‌طور بلااستفاده مانده است. مجموعه دارايي‌هاي منجمد را بايد تبديل به دارايي‌هاي روان و جاري كرد تا بتوان مشكلات را حل كرد. در عين حال، حجم نقدينگي‌اي كه در كشور وجود دارد كه بيش از ۲ هزار هزار ميليارد تومان برآورد مي‌شود كه اگر اين رقم به بخش توليد هدايت شود، مي‌تواند بسياري از مشكلات را حل كند و اين كار هم با سياست تبديل قابل حل است.

در خصوص سياست تجميع هم بايد بگويم كه ما در سطح اقتصادي كشور، آورده‌هاي بزرگي را داريم كه همه همگن نيستند. يعني آورده سرمايه اجتماعي بالا داريم، گروه‌هايي با سلايق و روحيه‌هاي مختلف وجود دارد.

در شرايط بحران اقتصادي بايد تمام توان كشور جمع شود و همه در جهت رفع مشكل دست به يكي كنند. هر كاري كه باعث تفرقه يا عدم استفاده از امكانات به صورت جمعي باشد، مضرر است. يعني مسايل كشور به‌گونه‌اي است كه بايد هر چه در توان داريم، در مسير حل مشكل قدم برداريم. لازمه اين كار اين است كه اقتصاد را از سياست‌زدگي جدا كنيم. يعني قطب قطب كردن جامعه در حوزه اقتصاد بزرگ‌ترين آفت است. بايد همه دست به دست هم دهند و با وحدت در مسير حل مشكل گام برداند.

يحيي آل‌اسحاق

* رييس اسبق اتاق بازرگاني تهران

 

منبع : خبرآنلاين

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، تسنيم ، خبرآنلاين، خبرگزاري مهر، روزنامچه ، آخرين اخبار، اخبار ايران، آخرين اخبار ايران، اخبار جهان ، اخبار

 

قتل‌عام‌هاي خنديدني به روايت نجف دريابندري!

 

 

نجف دريابندري را از دست داديم اما چيزي كه ته دل‌مان را قرص مي‌كند آثار به جا مانده از اوست.

به همين بهانه نگاهي به كتاب«چنين كنند بزرگان» انداخته ايم كه بي شك در زمينه ترجمه آزاد و همچنين زبان طنز جاري و بومي شده آن؛ يكي از آثار شاخص به حساب مي آيد.

به گزارش روزنامچه اين كتاب روايت زندگي چند شخصيت بزرگ تاريخي به زبان طنز است كه تلفيق جالبي از واقعيت‌هاي تاريخي و نگاه طنزآلود نويسنده به داستان زندگي آنهاست. اين تركيب در كنار ترجمه دلبخواهانه و البته هوشمندانه نجف دريابندري تبديل به يك اثر طنز آموزشي به لحاظ فرم و محتوا شده است! يكي از نكات ديگري كه اين روايت تاريخي و طنز آن را خاص مي‌كند اهميت پانويس‌هاي كتاب است كه گاه از خود متن هم خنده‌دارتر مي‌شوند!

بيشتر بزرگان اين كتاب از شخصيت‌هاي خون‌خوار تاريخي هستند اما شكل روايت به گونه‌اي است كه علي‌رغم شرح قساوت؛ كشت و كشتار و شكنجه دادن آنها، نه تنها ذهن خواننده معذب و مكدر نمي‌شود بلكه با خنده و علاقه خاصي؛ تمامي نقاط سياه و خونين تاريخ را پيگيرمي‌شود! البته اين خنده پس از مدتي تبديل به تفكر و انديشه در خصوص انسان‌ و بي‌رحمي‌ها و خوهاي پست‌تر از غرائز حيواني در وجود او مي‌شود! در اصل ذات طنز نيز؛ همين است: خنده توام با انديشه و توجه ويژه به انسان‌هايي كه بويي از انسانيت نبرده‌اند!

در زير چندين عبارت و روايت از توصيف چگونگي قتل‌عام‌ها توسط اين بزرگان منفور را مي آوريم تا ببيند چگونه مي‌توان با زبان طنز، خونين‌ترين فجايع را طوري نشان داد كه خوانندگان را ضمن دور كردن از فضايي سياه و خوف‌ناك، در عين حال آنها را با لبخندي به غور و تفكر در فلسفه اين كشت و كشتارهاي حريصانه و بي‌سرانجام واداشت ؛ روح بزرگ نجف دريابندري خندان؛ با اين چنين آثاري درخشان ...

چنين كشتند بزرگان:

-  رومي ها به شهرشان خيلي علاقه داشتند و پايشان را از شهر بيرون نمي‌گذاشتند مگر براي كشتن اقوام همسايه!

- از ديد دشمنان؛ هانيبال آدم مزخرفي بود چون آنها را غافگيرانه مي‌كشت معلوم نيست چرا آنها توقع داشتند كه او بايد اول خبرشان مي‌كرد و بعد مي‌كشت!

- معلوم نيست چرا بطلميوس چهاردهم دو روز قبل از به تخت نشتستن كلئوپاترا و بطلميوس پانزدهم توي يك حوض غرق شد البته فقط سرش توي آب بود و اين ابلهانه ترين شكل غرق شدن بود!

- از قضا عمر بطلميوس پانزدهم  هم چندان دراز نبود چون كلئوپاترا  مختصر زهري به او خورانده بود اما در عوض كلئوپاترا خواهرش را زهر نداد بلكه شخص ديگري را وادار كرد كه به او زهر بخوراند.

- قيصر كار فرهنگي هم مي‌كرد او كتابي نوشت كه درباره خاطرات قتل عام‌هايش بود

- يك روز نرون از افكار سنكا حوصله‌اش سر رفت و به او گفت كه برود و بميرد و سنكا هم رفت و مرد! نرون نفوذ كلام زيادي داشت

- نرون تا بيست سالگي هيچ اقدامي براي كشتن مادرش نكرد تازه آنوقت هم بخاطر معشوقه‌اش اين كار را كرد!

- درآورده بودند كه اگرپينا شوهرش كلوديوس را مسموم كرده بود اما دليل نمي شود كه  اگر يك خانم محترم قبلا سابقه مسموم كردن چندين نفر را داشته باشد اين يكي را هم او مسموم كرده باشد!

- اسكندر مقدوني به اسكندر كبير معروف است چون بيش از بقيه اسكندرها آدم كشت!

- روزي اسكندر با كسي كه او را دوست نداشت به لب پرتگاه رفت؛ روز بعد، مردم جسد آن فرد را ته دره پيدا كردند. البته اينكه اسكندر او را هل داده، سهل‌ترين نتيجه‌اي است كه مي‌توان از آن قضيه گرفت!

- اسكندر يك بار سيزده نفر را اعدام كرد چون برخلاف نظر اسكندر،آنها اعتقاد داشتند:«او نمي تواند زاده يك مار باشد»! مسلما اگر آنها خوب فكرش را مي‌كردند اين حرف را نمي‌زدند! بيشتر اتفاقات بدي كه براي آدم پيش مي‌آيد از بي‌فكري است!

- اسكندر همين كه زيرنظر ارسطو كتاب «اخلاق نيكوماخوس» را تمام كرد شروع كرد به آدم كشتن!او با كشتن تراسي‌ها و ايليري‌ها تمرين‌هاي اين كتاب را دوره كرد!

- آسيا براي اسكندر آمد داشت؛ چون توانست كلي هم؛ در آنجا آدم بكشد!

- اسكندر اسيرانش را يا شكنجه مي‌داد يا آنها را مي‌كشت و از همه بدتر اينكه آنها را مجبور مي‌كرد زبان يوناني ياد بگيرند!

- اسكندر بندرت دوستانش را مي‌كشت و اگر هم مي‌كشت كلي براي‌شان گريه مي‌كرد!

 

منبع : خبرآنلاين

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، تسنيم ، خبرآنلاين، خبرگزاري مهر، روزنامچه ، آخرين اخبار، اخبار ايران، آخرين اخبار ايران، اخبار جهان ، اخبار

 

روان‌شناسي مثبت از كجا آمده است و به كجا مي‌رود؟

«مارتين. اي‌. پي. سليگمن»، استاد روان‌شناسي دانشگاه پنسيلوانيا، در سال ۱۹۹۸ به‌سمت رياست انجمن روان‌شناسي آمريكا انتخاب شد.

 

به گزارش روزنامچه به نقل از خبرآنلاين ،  او در ۲۱ آگوست ۱۹۹۹، هنگام مراسم معارفه‌اش در صدو هفتمين همايش سالانه‌ي اين انجمن، برنامه‌ي روان‌شناسي مثبت را براي اصلاح آن‌چه او «روان‌شناسي آسيب‌محور» مي‌ناميد اعلام كرد. از آن پس، سليگمن به‌عنوان نماد جنبش روان‌شناسي مثبت، پيوسته حمايت دولت‌هاي سراسر جهان را براي سرمايه‌هاي پژوهشي و آموزشي به‌دست مي‌آورد تا ديدگاه‌ها و پروژه‌هاي اين رويكرد جديد روان‌شناسي را در مراكز آموزشي و نيز در زندگي روزمره مردم وارد ‌كند.

اينك، بيست سال پس از چشم‌گشودن روان‌شناسي مثبت، در خانواده‌ي بزرگ و پُردامنه‌ي روان‌شناسي، با سرزدن در موتور جستجوي گوگل مي‌توان به ۲۶٫۶۰۰٫۰۰۰ موضوع با عنوان «روان‌شناسي مثبت» و در موتور جستجوي آمازون به ده‌هزار كتاب و مقاله در اين حوزه دست يافت. گوگل با نام مارتين سليگمن نيز، ۶٫۸۱۰٫۰۰۰ مطلب را به ما معرفي مي‌كند.

روان‌شناسي مثبت چيست؟ چه تفاوتي با روان‌شناسي رايج دارد؟ چه هدف‌هايي را براي خود برگزيده‌است؟ از چه ريشه‌هايي سربرآورده است؟ چه انتقادهايي بر آن وارد كرده‌اند؟ چه آينده‌اي دارد و به كجا مي‌رود؟ و سرانجام نسبت و رابطه‌ي‌ روان‌شناسي بومي ( ايراني-اسلامي) ما با اين جنبش چگونه بايد باشد؟

روان‌شناسي مثبت چيست؟
«مارتين سليگمن» و «چيك‌سنت‌ميهاي»- پايه‌گذاران اصلي اين جنبش نوپا – مي‌نويسند: «روان‌شناسي مثبت، مطالعه‌ي علمي عملكرد آرماني انسان است و هدف آن كشف و ترويج عواملي است كه رشد و شكوفايي افراد و جوامع را امكان‌پذير مي‌سازد.»

«كريستوفر پترسون»، يكي از نامدارترين دانشمندان اين حوزه در تعريف روان‌شناسي مثبت مي‌گويد: «‌روان‌شناسي مثبت، مطالعه‌ي علمي چيزهايي است كه زندگي را براي زيستن ارزشمندتر مي‌كنند». او سپس اجزاي اين تعريف را اين‌گونه برجسته مي‌سازد: «روان‌شناسي مثبت»، «روان‌شناسي» است و روان‌شناسي «علم» است و علم، بر پايه‌ي «شواهد تجربي» بنا مي‌شود. از اين‌رو، روان‌شناسي مثبت، نه برنامه‌هاي «خودياري» است، نه «توصيه‌هاي اخلاقي» و نه «تفكر مثبت». روان‌شناسي مثبت نبايد با مطالب بي‌پايه و عوام فريبانه‌اي مانند «قانون جذب» و «راز» يك‌سان انگاشته شود.»

سليگمن در نوشته‌ها و سخنراني‌هاي خود يادآوري مي‌كند ‌كه «پيامدهاي جنگ جهاني و بازگشت سربازان زيادي كه آسيب رواني ديده بودند موجب شد بودجه‌هاي پژوهشي بر درمان بيماران رواني متمركز شود و دو وظيفه‌ي ديگر روان‌شناسي، يعني بهتركردن زندگي جمعيت بهنجار و مطالعه‌ي افراد سرآمد – كه پيش از جنگ دوم جهاني برآن‌ها تأكيد مي‌شد – از يادها برود، روان‌شناسي به “قرباني‌شناسي” تبديل شود و روان‌شناسان، انسان‌ها را موجوداتي نه پويا و خلاق، بلكه منفعل و گرفتار نيروهاي بيروني بدانند».

«از اين رو روان‌شناسي مثبت‌نگر به ما هشدار مي‌دهد كه رشته‌ي روان‌شناسي دچار بدشكلي شده است. روان‌شناسي فقط مطالعه‌ي بيماري، ضعف و آسيب نيست بلكه مطالعه‌ي فضيلت و توانمندي نيز هست. درمان صرفاً روي نادرستي‌ها تمركز نمي‌كندٰ بلكه درستي‌ها را هم مي‌سازد و تقويت مي‌كند. روان‌شناسي فقط درباره‌ي بيماري و سلامت نيست. به كار، آموزش، بينش، عشق، رشد و بازي نيز مي‌پردازد. روان‌شناسي مثبت در اين جستجو براي آن‌چه بهترين است، بر آرزوي محال، خودفريبي يا استدلال‌هاي بي‌پايه تكيه نمي‌كند. بلكه مي‌كوشد روش‌هاي علمي را با مشكلات خاصي كه در رفتار انسان با همه‌ي پيچيدگي‌اش بروز مي‌كند، سازگار نمايد».

هدف‌هاي روان‌شناسي مثبت
۱- در سطح ذهني: روان‌شناسي مثبت حالات ذهني مثبت يا هيجان‌هاي مثبت مانند شادي و لذت رضايت از زندگي و عشق را مطالعه مي‌كند. حالات ذهني هم‌چنين شامل افكار سازنده درباره‌ي خود و آينده مانند خوش‌بيني و اميد نيز مي‌شود.

۲- در سطح فردي: روان‌شناسي مثبت بر روي صفات شخصي مثبت يا الگوهاي رفتار مثبت‌تر مانند شجاعت، صداقت و خرد تمركز مي‌كند. در اين سطح، روان‌شناسي مثبت شامل مطالعه‌ي رفتارهاي مثبت و صفاتي است كه در گذشته در قالب فضايل و نقاط قوت شخص گنجانده شده بودند.

۳- در سطح گروهي يا اجتماعي: روان‌شناسي مثبت، بر ايجاد و حفظ سازمان‌هاي مثبت تمركز دارد. موضوعاتي مانند شكل‌گيري فضيلت‌هاي مدني، ايجاد خانواده‌هاي سالم و مطالعه‌ي محيط‌هاي كاري سالم در اين سطح قرار دارند.

روان‌شناسي مثبت در بيست سال عمر كوتاه خود، با فعاليت‌هاي گسترده‌ي سليگمن و همكارانش در آمريكا و ديگر كشورها، در زمينه‌هاي زير، فضيلت‌ها و دستاوردهاي چشم‌گيري داشته است:

 راه‌اندازي صدها كلاس در دوره‌هاي كارشناسي روان‌شناسي

 تأسيس بيش از ده رشته‌ي روان‌شناسي مثبت در مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه‌هاي مختلف

 برگزاري نخستين مجمع جهاني روان‌شناسي مثبت در سال ۲۰۰۹

 تأسيس ده‌ها مركز پژوهشي

 انتشار ده‌ها مجله‌ي علمي، پژوهشي و ترويجي

 چاپ هزارها جلد كتاب و مقاله

 برگزاري چند هزار كارگاه آموزشي

 جهت‌دادن و راهنمايي شمار زيادي از دانشجوي كارشناسي ارشد و دكتري روان‌شناسي براي تدوين پايان‌نامه‌هاي تحصيلي خود با موضوعات روان‌شناسي مثبت

 مشخص‌كردن ده هيجان مثبت، شش فضيلت انساني و ۲۴ توانمندي منش مرتبط با آن‌ها، با روش‌هاي دقيق علمي

 ساختن صدها ابزار سنجش براي اندازه‌گيري هيجان‌ها، توانمندي‌ها و قابليت‌هاي اختصاصي افراد

 واردشدن در حيطه‌هاي باليني و ارائه‌ي پروتكل‌هاي درماني با رويكرد «روان‌شناسي باليني مثبت»

اين دستاوردها موجب شده است كه برخي از پيشگامان و طرفداران پُرشور اين جنبش، روان‌شناسي مثبت را «روح زمانه» بدانند و پس از سه نيروي روان‌شناسي يعني «روان‌تحليل‌گري»، «رفتاردرماني» و «انسان‌گرايي» از آن به‌عنوان نيروي چهارم روان‌شناسي ياد كنند. نقدهاي تند و گزنده‌ي «سليگمن» بر نظريه‌هاي اصلي روان‌شناسي و بنيان‌گذاران آن‌ها يعني روان‌تحليل‌گري فرويد، رفتارگرايي اسكينر و انسان‌گرايي مزلو، نه‌تنها در مجامع علمي بلكه در رسانه‌هاي عمومي – آتش اين ادعاهاي وهم‌گونه را به‌ويژه در ذهن و زبان روان‌شناسان جوان آمريكايي شعله‌ور و گسترده ساخته است.

از سوي ديگر، پايه‌گذاران روان‌شناسي مثبت، به‌ويژه «مارتين سليگمن»، پيشنهاد عنوانِ «روان‌شناسي مثبت»، توجه به سه ركنِ هيجان‌هاي مثبت، صفات مثبت و نهادهاي مثبت در اين رشته، به‌كارگرفتن روش‌هاي علمي، دورشدن از بررسي‌هاي بيمارمحور را – اگرنه برساخته‌ي انحصاري خود – بلكه بدون داشتن سابقه‌ي روشن در تاريخ علم مي‌دانند و حال و آينده‌ي دانش روان‌شناسي را تسخيرشده‌ي اين نيروي جديد و پويا مي‌بينند. اما سخن روان‌شناسان خردمند و باتجربه، چيز ديگري است.

ريشه‌هاي تاريخي روان‌شناسي مثبت

«بونيول» در تصويري زيبا، براي درخت روان‌شناسي مثبت كه اينك عمري بيست ساله دارد، پنج ريشه را ترسيم كرده و به نمايش گذاشته است:

۱- انديشه‌هاي فيلسوفان يونان باستان به‌خصوص ارسطو

۲-  ديدگاه‌هاي پساروشنفكري در فلسفه‌ي اخلاق

۳- روان‌شناسي انسان‌گراي راجرز و مزلو

۴- نظريه‌هاي انسان‌گراي آلپورت

۵-  رويكردهاي پيش‌گيري و سلامت

از اين پنج زمينه، آراء فلسفي و اخلاقي ارسطو و نظريه‌هاي انسان‌گرايي مازلو، تأثير بيشتر و روشن‌تري در شكل‌گيري روان‌شناسي مثبت گذاشته‌اند. به‌رغم اين‌كه پايه‌گذاران اين جنبش با اين نظريه‌ها به‌سردي و گاه نامهرباني برخورد مي‌كنند و اثرگذاري آن‌ها را به ياد طرفداران خود نمي‌آورند؛ در اين نوشتار، بخش‌هايي از اين دو نظريه را كه زمينه‌ساز مطالب به‌ظاهر بديع روان‌شناسي مثبت هستند، بررسي مي‌كنيم.

ارسطو و فضيلت‌هاي انساني

ارسطو در كتاب «اخلاق نيكوماخس» بر اين باور است كه هر فعل انسان، هنرها، كنجكاوي‌هاي علمي و نظري، تصميم‌ها و انتخاب‌هاي او به‌سوي «خير» گرايش دارد. چون خيرها گوناگونند، بايد به خيري روي آوريم كه در سلسله مراتب خيرها، در بالاترين جايگاه قرار دارد و هميشه آن‌را براي خودش، و نه به‌خاطر غايت ديگري، برمي‌گزينيم. به اين خير، «برترين خير»(خير اعلي) مي‌گوئيم.

ارسطو، «ائودايمونيا(۱) » را برترين خير مي‌داند كه آن‌را خوش‌بختي، نيك‌بختي يا سعادت ترجمه كرده‌اند. به‌گفته‌ي «تلفر» ادبيات جديد براي «ائودايمونيا»، معادل‌هاي «شادكامي(۲) »، «خوش‌بختي صادقانه(۳)»، برخورداري از «به‌باشي راستين(۴) » و «شكوفايي(۵) » را برگزيده‌اند.

ارسطو، سعادت را نيكوترين و زيباترين و مطبوع‌ترين امور مي‌داند. و تأكيد مي‌كند كه خوش‌بختي و سعادت موقت براي سعادتمندشدن كافي نيست، بلكه سعادت بايد هميشگي و دائم باشد. و با آن‌كه ثابت مي‌كند كه خوش‌بختي در ثروت و مقام و لذت‌هاي جسماني نيست، اما با هوشمندي و واقع‌بيني مي‌پذيرد كه در تكميل سعادت بايد چيزهاي خارجي را نيز دخالت دهيم، زيرا فقدان بعضي مزايا، مانند ازدواج خوب، داشتن فرزندان شايسته، سلامت جسم و زيبايي چهره در خوش‌بختي خلل وارد مي‌كند.

راه رسيدن به سعادت چيست؟ پاسخ ارسطو اين است كه سعادت عبارت است از زندگي برطبق «آرتِه(۶)». كلمه‌ي آرته يكي از واژه‌هاي كليدي اخلاق و فلسفه‌ي يوناني است، كه از قرن ششم قبل از ميلاد به‌گونه‌اي گسترده، در زبان و ادبيات يوناني به معناي هر نوع مزيت و كمال به‌كار مي‌رفت. بنابه سروده‌هاي «هومر» در «ايلياد»، دونده‌اي سريع، آرته پاهاي خود را به نمايش مي‌گذارد و يك پسر در تمامي انواع آرته، به‌عنوان ورزشكار و به‌عنوان سرباز و در فكر پدرش مزيت دارد. اين واژه بعدها به دست سقراط، افلاطون و ارسطو صيقل يافت و مفهوم اخلاقي از آن برگرفته شد.

امروزه در بيشتر زبان‌هاي اروپايي، كلمه‌ي آرته، «Virtue» (فضيلت) ترجمه شده است و معادل آن به‌شمار مي‌رود. برخي مترجمان فارسي‌زبان در مقابل آرته، واژه‌ي «فضيلت» را پيشنهاد كرده‌اند. زنده‌ياد لطفي در ترجمه‌ي «‌دوره‌ي آثار افلاطون» با تأكيد بر معناي اصلي آرته، از به‌كار بردن فضيلت خودداري كرده و به‌جاي آن، «قابليت» را برگزيده است.

فضائل، كيفيت‌هايي هستند كه دست‌يافتن به آن‌ها، فرد را قادر خواهد ساخت ائودايمونيا(سعادت) را به‌دست آورد و فقدان آن‌ها او را از حركت به‌سوي آن‌ غايت بازمي‌دارد.

تعريف، طبقه‌بندي و تدقيق بيشتر فضائل يا آرته‌هاي انساني را عمدتاً مرهون ارسطو هستيم. او براي نخستين‌بار كوشيد تا هم تعريف دقيقي از اين آرته‌ها را به‌دست دهد، هم تعداد آن‌ها را برشمارد و نسبت ميان آن‌ها را معين سازد و هم به تشريح دقيق آن‌ها بپردازد.

ارسطو برخلاف افلاطون مدعي است كه فضيلت نه فطري است و نه ذوقي. بلكه آن‌را ملكه‌اي از نفس مي‌داند كه به صورت اكتسابي تحصيل مي‌شود و به حد كمال مي‌رسد. راه وصول به فضيلت يك چيز بيش نيست و آن رعايت «حد وسط» است. فضيلت، حد وسط دو رذيلت افراط و تفريط است.

تلاش‌هاي علمي، ستايش‌برانگيز و فراوان روان‌شناسان مثبت‌نگر، نوعي احياء و گسترش غايت، مباني و روش‌هاي نظام اخلاقي ارسطو است.

سليگمن مي‌نويسد: «‌جمعي از ما روان‌شناسان به‌همراه عده‌اي از دانش‌مندان رشته‌هاي علوم انساني به‌سرپرستي «كاتري دالسگارد»، آثار افلاطون، ارسطو، آكويناس، آگوستين، تورات، تلمود، كنفوسيوس، بودا، لائوتسه پوشيد (قانون سامورائي)، قرآن، نوشته‌هاي بنجامين فرانكلين و اوپانيشاد را مطالعه كرده و از تمامي آن‌ها حدود دويست فهرست از فضيلت‌ها را تهيه كرديم و با تعجب دريافتيم كه تقريباً هركدام از اين سنت‌ها كه پراكندگي آن‌ها دوره‌ي زماني سه‌هزارساله و وسعتي به‌اندازه‌ي كل زمين را دربرمي‌گرفت، شش فضيلت زير را تأييد مي‌كردند:

۱. خرد؛
۲. شجاعت؛
۳. انسانيت؛
۴. عدالت؛
۵. اعتدال؛
۶. تعالي.

براي دست‌يابي به هر فضيلت مي‌توانيم به راه‌هاي مختلفي فكر كنيم. اين راه‌ها را توان‌مندي‌ها يا قابليت‌هاي منش ناميده‌ايم‌.»

پنج فضيلت از اين فضيلت‌هاي شش‌گانه همان آرته‌ها، فضيلت‌ها و قابليت‌هايي هستند كه در اخلاق نيكوماخوس آمده است. توجه به سهم عوامل خارجي در رسيدن به خوش‌بختي و كامروايي كه روان‌شناسان مثبت‌نگر معاصر به تفصيل به آن‌ها پرداخته‌اند امتيازي است كه فضل تقدم آن نيز به ارسطو مي‌رسد.

جالب آن‌كه عنوان‌ دو كتاب اصلي مارتين سليگمن: «شادكامي اصيل» و «شكوفايي» نيز همان‌گونه كه از قول «تلفر» آورديم ترجمه‌هاي امروزين آئودايمريناي ارسطو هستند. نگراني اين است كه با ريشه‌ي انسان‌مداري (اومانيستي) كه روان‌شناسي دارد و حاكميت انديشه‌هاي دنياگرايانه (سكولاريسم) در علوم انساني، فضيلت «تعالي» با برخوردهاي نامهربانانه و هماهنگ روان‌شناسان دنياي غرب، «زبان‌بُريده» و «صمٌ بكم» به كنجي بنشيند و ميدان‌داري دين ستيزان و معنويت‌گريزان را با حسرت نظاره‌گر شود! نشانه‌هاي چنين بي‌اعتنايي آگاهانه را در آثار مارتين سليگمن، كه پرچم‌دار و زبان گوياي روان‌شناسي مثبت است، به‌وضوح مي‌بينيم‌!

اتهام خودشيفتگي از روي خودشيفتگي!

«سليگمن» و «چيك‌سنت‌ميهاي»، دو پدرخوانده‌ي روان‌شناسي مثبت، در گرماگرم سربرآوردن اين جنبش مي‌نويسند:
«دليل واقعي رشدنيافتن رشته‌ي انساني‌نگر اين بود كه اين رشته هيچ‌گاه پايه‌ي تجربي ارزشمند ايجاد نكرد. اين نبود پايه‌ي نظري، به اشتغال خودشيفته‌گونه و ارتقاي خود به بهاي رفاه اجتماعي انجاميد!» آيا چنين است؟

انسان‌گرايي مزلو و روش‌شناسي مثبت

روان‌شناسان انسان‌گرا بر اين باورند كه چون در همه‌ي انسان‌ها يك ميل ذاتي براي تلاش در مسير رشد پايدار وجود دارد، از اين‌رو، دل‌مشغولي‌هاي اصلي روان‌شناسي مي‌بايست معطوف به پديده‌هاي مثبت مانند عشق، شجاعت و شادكامي باشد.

اين باور آن‌ها را به روي‌گرداني از يك‌سونگري روان‌تحليل‌گري و برخورد مكانيكي و تقليل‌گرايي رفتارگرايي كشاند. «مزلو» مي‌گفت انسان را بايد به‌صورت يك «كل»، كه چيزي بيشتر و فراتر از اجزاء اوست، درنظر گرفت.

انسان‌گرايي خود در بستر انديشه‌هاي «ويليام جيمز» و «جان ديويي» و «استانلي هال» پرورش يافته است. «ويليام جيمز» استدلال مي‌كند كه براي مطالعه‌ي دقيق عملكرد بهينه‌ي انسان بايد «تجربه‌ي ذهني» او را درنظر گرفت. برخي او را به‌عنوان «اولين روان‌شناس مثبت آمريكا» مي‌شناسند. «مزلو» عقيده داشت كه روان‌شناسي بايد بر پايه‌ي بررسي افراد سالم و خلاق بنا شود و كوشش مي‌كرد به‌طور تجربي زندگي افراد خودشكوفا را مطالعه و تحقيق كند.

تعبير «روان‌شناسي مثبت»، اولين‌بار در كتاب «انگيزش و شخصيت» مزلو كه در سال ۱۹۵۳ منتشر شده، آمده است. عنوان آخرين فصل اين كتاب چنين است: «به‌سوي يك روان‌شناسي مثبت». مي‌بينيم كه سه ركن روان‌شناسي مثبت كنوني، هركدام، به‌صورت دقيق در آثار «ارسطو»، «جيمز» و «مزلو» تبيين شده‌اند:

 صفات مثبت، در اخلاق نيكوماخوسِ ارسطو

 هيجان‌هاي مثبت، در بحث تجربه‌هاي ذهني و احساسات مثبتِ ويليام جيمز

 نهادهاي مثبت، در توجهِ مزلو به نهادهاي مدني

مزلو كتابي دارد به نام «مديريت آرمان‌شهر روان‌شناختي» كه مطالب آن درباره‌ي وضعيت كار، مشاغل، كارخانه‌ها و ديگر نهادهاي اجتماعي است. او در اين اثر خلاقانه مي‌نويسد:

شرايط شغلي آرمان‌شهر روان‌شناختي، اغلب، نه‌فقط براي كمال شخص مفيد است، بلكه براي سلامت و شكوفايي سازمان و هم‌چنين كيفيت و كميت محصولات يا خدماتي كه به‌وسيله‌ي سازمان تدارك شده است نيز، فايده دارد.

اتهام پايه‌گذاران روان‌شناسي مثبت به مازلو كه روش او علمي نبوده است، بي‌انصافانه و نادرست است. البته روان‌شناسي انسان‌گرا بر اين عقيده است كه انسان‌ها به‌صورت كل‌هاي غيرقابل‌تقسيم هستند، هرگونه تلاش براي تنزل‌دادن انسان به عادت‌ها، ساختارهاي شناختي يا ارتباط‌هاي S_R، به تحريف ماهيت او منجر مي‌شود.

از اين‌رو، روش‌هاي مطالعه كه توسط علوم طبيعي به‌كار برده مي‌شوند هيچ‌ ربطي به مطالعه‌ي انسان ها ندارند. اما منظور مزلو، اين نبوده است كه روان‌شناسي نبايد تلاش براي علمي بودن را متوقف كند . يا از مطالعه افراد مبتلا به مشكلات رواني و كمك كردن به آن‌ها دست بردارد ، بلكه معتقد بود اين‌گونه تلاش‌ها فقط بخشي از داستان را بيان مي‌كند. «شاپيرو» در پاسخ به سخنان سليگمن و چيك‌سنت‌ميهاي مي‌نويسد «تعجب مي‌كنم كه چرا اين دو تعداد بسيار زياد مقالاتي را كه روان‌شناسان انسان‌گرا با روش‌هاي كمّي و كيفي تجربي در مجله‌هاي علمي – پژوهشي مانند ‌Journal Of Human Psychology (كه چيك‌سنت‌ميهاي، اولين كارهاي خود را در آن منتشر كرده است و مجله‌ي Human Psychology نديده‌اند.

انتقادهاي روان‌شناسان بر روان‌شناسي مثبت

گفتيم سردمداران جنبش روان شناسي مثبت و طرفداران پُرشور آن، اين رويكرد را نيروي چهارم روان‌شناسي بعد از روان‌تحليلگري، رفتارگرايي و انسان‌گرايي مي‌دانند و از آن به «روح زمان» روان‌شناسي معاصر تعبير مي‌كنند. اما روان‌شناس صاحب‌نامي مانند «لازاروس» بر اين باور است كه روان‌شناسي مثبت، در واقع يكي ديگر از مُدها و هوس‌هاي باب ميل روز است كه وعده‌هاي توخالي بسياري مي‌دهد.

«هفرن» و «بونيول»، مولفان كتاب «روان‌شناسي مثبت‌نگر»، ده انتقاد اساسي را با عنوان‌هاي زير بر روان‌شناسي مثبت وارد مي‌دانند:

۱-  وقتي منفي‌ها مهم تر و نزديك‌ترند، چرا مثبت‌ها را مورد مطالعه قرار دهيم؟

۲-  روش‌شناسي مثبت‌نگر متكي بر تحقيقات همبستگي مقطعي است و نمي‌تواند جهت علّي را آشكار سازد؟

۳- دو قطبي‌كردن هيجان‌هاي مثبت و منفي، ديدگاهي ساده‌انگارانه و غيرواقعي است.

۴-  چشم‌انداز نامتعادل و يك‌جانبه درباره‌ي موضوعات و يافته‌هاي تحقيق گمراه‌كننده است. براي نمونه، «بدبينان» در طول تاريخ خدمات موثرتري از «خوش‌بينان» و مثبت‌انديشان به بشريت كرده‌اند.

۵- ابعاد منفي گريزناپذير: با آن‌كه كشمكش و سختي امري گزيرناپذير در وجود انسان است، روان‌شناسي مثبت‌نگر به عاقبت به خيري و شادكامي چشم مي‌دوزد.

۶- روان‌شناسي مثبت‌نگر به‌عنوان يك كيش: روان شناسي مثبت نگر چيزي بيش از يك جنبش ايدئولوژ يكي نيست.

۷-  اخلاق عوام‌گرايانه: روان‌شناسي مثبت‌نگر با طرح مسائل پيچيده و تبديل آن‌ها به كارهاي آسان‌فروش و بُنجل، راه‌حل‌هاي سريع و ناكافي ارائه مي‌كند.

۸- خودكامگي تفكر مثبت: قربانيان شرايط نامناسب و ديگر رنج‌ديدگان به‌خاطر بدبختي و سياه‌روزي‌شان تلويحاً مورد سرزنش قرار مي‌گيرند و به‌باشي‌شان كاهش مي‌يابد.

۹- مواضع جدايي‌طلبانه‌ي روان‌شناسي مثبت‌نگر: برخورد تند سليگمن با روان‌شناسي انسان‌گرا و غيرعلمي دانستن اين جنبش اثرگذار موجب كنارگذاشتن ديگر رقيبان مي‌شود و سرانجام تضعيف روان‌شناسي مثبت را درپي مي‌آورد.

۱۰- ناديده‌گرفتن جنبه‌هاي مثبت تفكر منفي: ثابت شده است كه بدبيني تدافعي مي‌تواند موثر باشد.

هم‌چنين بونيول در كتاب «روان‌شناسي مثبت در يك نگاه»، مي‌نويسد:

روان‌شناسي مثبت داراي محاسن زيادي است اما معايب پيدا و پنهان چندي نيز دارد. آن‌گاه نقدهاي اساسي روان‌شناسي مثبت را اين‌گونه برمي‌شمارد:

۱- نبود آگاهي كافي در مورد ريشه‌هاي تاريخي آن

۲-  نداشتن يك نظريه راهنماي منسجم

۳- روش‌شناسي علمي كاهش‌گرا

«تنن» و «افلك» اشاره مي‌كنند روان‌شناسي مثبت در اين عمر كوتاهش ميراث‌دار بدترين عادت‌هاي روش‌شناختي روان‌شناسي منفي بوده است!

۴- نتيجه‌گيري‌هاي برجسته از يافته‌هاي ضعيف

۵- خطر تبديل‌شدن به يك جنبش ايدئولوژيك

۶- مثبت‌گرايي به‌عنوان يك انتظار اجتماعي

به نظر «باربارا هلد» اين مسئله باعث «افول تيره»‌ي بزرگ براي اين جنبش مي‌شود.

۷- ناديده‌گرفتن جنبه‌هاي مثبت تفكر منفي

۸- يك‌سونگري و نبود توازن

سياهه‌ي انتقادها را با «فرناندز-روس» و «كرنز»، دو روان‌شناس اسپانيايي با عنوان «مروري انتقادي به تاريخ و موقعيت كنوني روان‌شناسي مثبت» پايان مي‌بخشيم؛ اين دو روان‌شناس، با تندترين‌ لحني انتقادهاي زير را بر جنبش نوپاي روان‌شناسي مثبت وارد كرده‌اند:

۱- روش‌شناسي بيش از اندازه‌ي كمّي: روان‌شناسي مثبت با به‌كارگرفتن افراطي روش‌هاي روان‌سنجي در مطالعه‌ي فرايندهاي روان‌شناختي و تقليل‌دادن آن‌ها به فرمول‌هاي رياضي، حقيقت انسان به‌عنوان يك كل را فراموش مي‌كند و معناي هستي‌شناسانه‌ي زندگي او را ناديده مي‌گيرد.

۲-  فردگرايي رها از بافت: تمركز بر فرد، بي‌اعتنا به بافتي كه رفتار در آن انجام مي‌شود، رويكرد روان‌شناسي مثبت است. اين ره‌يافت بر تحقق خود بدون درنظرگرفتن « بافت» و «ديگري» تأكيد مي‌كند. روان‌شناسي مثبت ارزش‌هاي فردگرايانه‌ي غربي را با مقدار مناسبي از خودشيفتگي، كه در فرهنگ غرب غالب هستند، درهم مي‌آميزد و ترويج مي‌نمايد . اين شيوه، برخلاف ديدگاه‌هاي روشن روان‌شناسي فرهنگي و روان‌شناسي بومي است كه ثابت كرده‌اند مردم در بافت مادي و اجتماعي خود زاده مي‌شوند و از دنيا مي‌روند و به‌باشي و شادكامي آن‌ها از عوامل اجتماعي – اقتصادي و اجتماعي سياسي تأثير مي‌پذيرد.

۳-  تغافل از ميراث علمي گذشتگان، به‌ويژه نسبت به مفاهيم هوش هيجاني و هيجان‌هاي مثبت. روان‌شناسي مثبت وانمود مي‌كند كه هوش هيجاني و هيجان‌هاي مثبت را خود، وارد دانش روان‌شناسي كرده است. در حالي‌كه بررسي اجمالي آثار ارسطو ، سيسرون، مناندرز، پوپليوس، سيروس و سنكا مي‌رساند كه اين فيلسوفان و ديگر عالمان اخلاق، در شرق و غرب عالم، براي برقراري تعادل بين عقل و شهوت و بين شناخت و عاطفه، نظريه‌هاي استواري داشته‌اند و روش‌هاي كارآمدي پيشنهاد كرده‌اند.

۴-  آغشته‌سازي عصب‌شناختي و روان‌زيستي. هم اينك، روان‌شناسي مثبت فرايندهاي روان‌شناختي را با سازوكارهاي عصب‌شناختي و روان‌زيستي مطالعه مي‌كند. اين كار، شايد از نظر علم تجربي معتبر و جذاب باشد، سهم اندكي در دانش‌ روان‌شناسي و امكان فهم هرمنوتيكي روان‌شناختي را از بين مي‌برد. مقاله‌ي پژوهشي «گاليله» و «باميستر» با عنوان «فيزيولوِژي قدرت اراده: پيوند بين قند خون و مهار خود» پرت‌شدگي روان‌شناسي را به‌خوبي آشكار مي‌كند.

۵- بلاي نگرش كمال‌طلبانه‌ي مثبت: يكي از جنبه‌هاي منفي واداشته‌شدن براي شكوفايي خود، از طريق انتخاب‌هاي خشك منطقي، ناكامي و سرخوردگي است. تلاش وسواس‌گونه براي تحقق خود، فرد را به مُغاك خوش‌بيني و همگون و اعتماد به نفس متورم و توخالي سرنگون مي‌سازد.

۶-  آيا سرافرازي و بالاكشاندن خود، ارزشي جهاني دارد؟ بررسي‌هاي فرهنگي نشان داده است برخي صفت‌هاي انساني در فرهنگ‌هاي فردگرا و جمع‌گرا مفهومي يك‌سان ندارند. از جمله‌ي اين‌ها برتري‌جويي است. به‌نظر مي‌رسد روان‌شناسي مثبت براي افزايش به‌باشي و شادكامي، شيوه‌هاي يك‌ساني را براي مردم و همه‌ي فرهنگ‌ها معرفي مي‌كند.

۷- نامناسب‌بودن عزت‌نفس بالا. با آن‌كه شمار كتاب‌ها درباره‌ي عزت‌نفس و راه‌هاي افزايش آن، بسيار زياد است اما برخلاف تصور مردم و تبليغ روان‌شناسان مثبت – حتي با ديدگاه علمي سليگمن – حتي در بسياري موقعيت‌ها عزت‌نفس بالا، فايده‌هاي عيني كم و محدودي دارد.

درست است كه آثار مثبت عزت‌نفس كافي، به‌خوبي شناخته‌شده است اما به قيمت چه هزينه‌هايي؟ پژوهش‌هاي علمي نشان داده‌اند كه عزت‌نفس بالا ممكن است به خودمختاري فردي، فرايند يادگيري، روابط بين‌فردي، مهار خود و سلامت جسماني آسيب برساند. راه‌حل آن است كه عزت‌نفس بهينه مطابق بافت اجتماعي- فرهنگي‌اي كه هر فرد در آن قرار دارد، براي دست‌يابي به اصالت انساني او تقويت كنيم.

نويسندگان مقاله نتيجه مي‌گيرند كه روان‌شناسي مثبت براي دانش روان‌شناسي چيز جديدي نياورده است!

آينده‌ي روان‌شناسي مثبت

در پايان اين سفر كوتاه اما پُرچالش از خود مي‌پرسيم: روان‌شناسي مثبت به كجا مي‌رود؟ «بونيول» سه مسير بالقوه را براي اين جنبش نوپا پيش‌بيني مي‌كند:

الف. ادامه‌دادن راه با تمركز بر مثبت‌گرايي، بهره‌بردن از روش‌هاي علمي، دست‌يابي به گنجينه‌ي عظيمي از دستاوردهاي پُربار و تقديم‌كردن يافته‌هاي پژوهشي زياد به جامعه‌ي بشري؛

ب. بازماندن از حركت و قرباني ايدئولوژي خودشدن؛

ج. تركيب با روان‌شناسي گذشته، چه از نظر توجه به هيجان‌هاي منفي براي مداخله‌هاي درماني و چه استفاده‌ي از روش‌هاي كيفي در كنار روش‌هاي كمّي.

در اين‌صورت، در فرايندي ديالكتيكي، روان‌شناسي منفي «تز» و روان‌شناسي مثبت «آنتي‌تز» خواهد بود و ما به «سنتزي» يك‌پارچه خواهيم رسيد. در چنين وضعيتي، روان‌شناسي مثبت ديگر رشته‌اي مستقل نخواهد بود و اين چيزي است كه مي‌توان به آن اميدوار بود.

ما و روان‌شناسي مثبت

به درازاكشيدن اين مطلب، مجالي براي بررسي نسبت و رابطه‌ي روان‌شناسي بومي (ايراني-اسلامي) با روان‌شناسي مثبت غرب‌بنياد باقي نگذاشت. انتظار مي‌رود در نخستين كنگره‌ي ايراني روان‌شناسي مثبت كه در روزهاي ۱۹ تا ۲۱ آذرماه جاري در دانشگاه شهيد بهشتي برگزار مي‌شود، به اين موضوع به‌عنوان يكي از هدف‌هاي اصلي كنگره پرداخته شود.  

 

 

منبع : خبرآنلاين

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، آخرين اخبار، اخبار ايران، آخرين اخبار ايران، اخبار جهان ، سبك زندگي، اخبار

 

ماجراي آشنايي و ازدواج پوريا پورسرخ با همسرش/ خاطره جالب مهران مديري از بازي در اولين سريال

 

 

مهران مديري شب گذشته در برنامه «دورهمي» ميزبان پوريا پورسرخ بازيگر سينما و تلويزيون بود.

 

به گزارش روزنامچه به نقل از باشگاه خبرنگاران ، مهران مديري شب گذشته ميزبان پوريا پورسرخ بازيگر سينما و تلويزيون بود.

پورسرخ درباره دكتري فيزيولوژي گياهي گفت: هنوز دكتري را نگرفته ام چراكه در آن زمان مرخصي گرفتم به همين دليل نتوانستم مديريت كنم و دوسالي است كه دوباره شروع كرده ام.

مديري درباره آشنايي اتفاقي پورسرخ با محمد حسين لطيفي سوال كرد كه او پاسخ داد: من شاگرد آقاي لطيفي در كلاس كارگرداني بودم، روز اول در كلاس حاضر شدند و گفتند به دليل اينكه فيلم جديدي شروع كرده ام نمي‌توانم كلاس‌ها را برگزار كنم من خيلي محترمانه گفتم ما همه آمده ايم از كسي كه صاحب نام است، درس بگيريم كه اين موضوع باعث شد يك حس خوبي بين ما برقرار شود.

پورسرخ در پاسخ به سوال هميشگي مديري درباره ازدواج گفت: سال گذشته ازدواج كردم و اين پيشنهاد را من به همسرم دادم. به نظرم اولين انتخاب اصلي زندگي من است و ما از قبل با هم آشنا بوديم، البته در حرفه بازيگري نيستند.

وي افزود:هميشه سعي كردم آدم كم حاشيه اي باشم و از آرامش اطرافم خيلي لذت مي‌برم. به دنبال كسي بودم كه دنبال آرامش باشد و در اين صفت مشترك هستيم.

پورسرخ درباره سختگيري در زندگي گفت: آدم سختگيري نيستم جز اينكه كنترل تلويزيون بايد دست من باشد! چون من مي‌دانم چه سريال‌هايي ديدم كه بهتر است و آنها را انتخاب مي‌كنم.

مديري گفت: همسرتان گفتند كه در همه كار‌ها حتي آشپزي و كارهاي منزل دخالت مي‌كنيد.

پورسرخ ضمن تاييد گفت: من يك مدتي مجرد زندگي مي‌كردم به همين دليل درباره همه چيز نظر مي‌دهم!

بازيگر سريال «صاحبدلان» درباره كم بودن دستمزد خود گفت:كاملا به اين قضيه معتقد هستم كه دستمزدم بالا نيست، من آدم زرنگي نيستم اتفاقا اين موضوع را جزو ضعف‌هاي خودم مي‌دانم، البته من در ذهن خودم يك جمله‌اي را پرورش دادم كه بعضي اتفاقات ارزش آرامش ندارند، پس رهايش كردم. اما به خودم آمدم ديدم هر كسي توانست يك ضربه‌اي به من مي زند! من هم معتقدم مثل همه بازيگران كار خوب يا بد دارم ومعمولا كار‌هاي بد را به دليل رو در بايستي رفتم اما در اين سال‌هاي اخير سعي كردم كمتر اتفاق بيفتد، چون حق من اين است دستمزد بيشتري بگيرم.

پورسرخ درباره «برنج پلاستيكي» گفت: علي اوجي و نرگس محمدي مهمان ما بودند، از بيرون غذا گرفتيم. من برنج كه ديس پلاستيكي داشت را در فر گذاشتم؛ علي اوجي به من گفت بوي پلاستيك نمياد؟ گفتم چقدر ايراد مي‌گيري سر صحنه مگه چي بهمون ميدن مي‌خوريم، اما همه فاز رژيم غذايي گرفتند و برنج نخورند. (خنده)

بازيگر سريال «كيميا» درباره اتفاقات بعد از مشهور شدن گفت:سال اول سريال «وفا» را بازي كرده بودم و فكر مي‌كردم، اتفاق مهمي افتاده است. مي‌خواستم در هفت تير داخل طرح ترافيك بروم، طوري چهره خود را نشان مي‌دادم كه پليس من را بشناسد گفتم مي‌خواهم سر فيلمبرداري بروم اما جريمه را نوشت و گفت: من آقاي پرستويي، شكيبايي و اصلاني را جريمه كردم!

در ادامه مديري هم خاطره جالبي از اولين سريال خود تعريف كرد: اولين سريال را سال ۶۶ در دو پلان بازي كردم كه براي شبكه دو بود. سرويس ما ميني بوس بود و من از استوديو بيرون آمدم. روي صندلي ميني بوس نشستم و عينك دودي زدم و طوري رفتار مي‌كردم كه از پشت شيشه مردم من را ببينند. (خنده)

بازيگري كه كنارمن نشسته بود، گفت: مهران جان هنوز پخش نشده است. (خنده) من سريع عينك را برداشتم!

پورسرخ درباره كمدي مبتذل گفت:ترجيح من بيشتر كار‌هاي جدي و درام است، بعضي از كمدي‌هايي كه خودم بازي كردم را دوست ندارم، صادقانه بگويم كه بعضي از آنها را خودم هم نديدم.

بازيگر «روز حسرت» گفت: شايد در لحظات و سكانس‌هايي كمدي مبتذل باشد، اما درباره كار‌هاي خودم مي‌توانم بگويم كه بعد از پايان كار گفتم ‌اي كاش اين كار را بازي نمي‌كردم، چون جنس كمدي آن را دوست نداشتم، اما جالب است برخي از مخاطبان دوست داشتند.

 

 

منبع : باشگاه خبرنگاران جوان

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، آخرين اخبار، اخبار ايران، آخرين اخبار ايران، اخبار جهان ، سبك زندگي، اخبار

 

جهش توليد چگونه اتفاق مي‌افتد؟|۶ راهكار روشن پيش پاي مردم و مسئولان براي تحقق «جهش توليد»

به گزارش روزنامچه به نقل از تسنيم ، حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح چهارشنبه 17 ارديبهشت 99 به‌مناسبت هفته‌ي كار و كارگر، در ارتباط تصويري مستقيم و سه‌ساعته با هفت مجموعه‌ي توليدي ضمن تأكيد بر نقش و اهميت جايگاه كارگر و وظايف متقابل كارگر و كارفرما در افزايش كمّي و كيفي توليد و ايجاد ثروت در يك اقتصاد سالم، به بيان نكاتي در خصوص علت نامگذاري امسال به‌عنوان سال جهش توليد و الزامات تحقق اين شعار و بخشهايي كه بايد بر آنها تمركز ويژه شود، پرداختند و وظايف مسئولان در اين عرصه را بيان كردند.

ايشان در خصوص مهمترين الزامات تحقق جهش توليد در سال جاري نكاتي را به‌شرح زير بيان كردند:

حركت موتور اقتصاد كشور، در گرو مشاركت مردم

"نكته‌ي اوّل اين است كه اين را بدانيم كه قوي‌ترين دولتها هم قادر نيست بدون مشاركت مردم موتور اقتصاد جامعه را به راه بيندازد؛ هيچ دولتي بدون مشاركت مردم نميتواند اقتصاد كشور را سامان بدهد. بعضي از ساز و كارهاي فكري، سياسي، اقتصادي، مثل نوعي از سوسياليسم‌ها -البتّه نه همه‌ي انواع سوسياليسم- اين فكرها را كردند كه بتوانند دولتها را متصّدي كار اقتصاد كنند [امّا] شكست خوردند. امكان ندارد و بدون مشاركت مردم هيچ دولتي نخواهد توانست اقتصاد كشور را سامان بدهد و موتور اقتصاد را [راه بيندازد]. بنابراين يكي از مسائل مهمّ ما بايد اين باشد كه استعدادهاي مردم، ابتكارهاي مردم، ظرفيّتهاي گوناگون مردم را وارد ميدان اقتصاد كشور بكنيم.

حمايت دولت از توليد

خب، در عين حال كه اين كار، كار مردم است، دولت هم وظايف مهمّي دارد. دولت كه ميگوييم، منظور سه قوّه است، نه فقط قوّه‌ي مجريّه؛ يعني هم قوّه‌ي مجريّه، هم قوّه‌ي مقنّنه، و هم قوّه‌ي قضائيّه، به عنوان دولت جمهوري اسلامي، اينها وظايفي دارند كه وظايف مهمّي است؛ از جمله‌ي اين وظايف -كه اگر اين وظايف را دولت عمل نكند و مسئولين كشور عمل نكنند، جهش توليد صورت نخواهد گرفت- اين است كه دولت بايستي از توليد و توليدكننده حمايت بكند.

بهبود فضاي كسب و كار

 نكته‌ي سوّم، مسئله‌ي بهبود فضاي كسب و كار است؛ كه بنده‌ روي اين مسئله‌ي بهبود فضاي كسب و كار بارها تأكيد كرده‌ام(7) و همين چيزهايي هم كه الان در اين بخش دوّم عرض كردم [راجع به] حمايت، كم كردن قوانين و مانند اينها، اينها در واقع مصداقهاي بهبود فضاي كسب و كار است. من ديدم بررسي‌هاي كارشناسي‌اي را كه براي من نقل كردند كه از وزارت اقتصاد براي دفتر ما فرستادند؛ با بررسي‌هاي كارشناسي كه كردند، آنها ميگويند كه اگر دو اقدام در زمينه‌ي مسائل اقتصادي انجام بگيرد، جايگاه كشور از لحاظ شاخص كسب و كار چهل رتبه تا پنجاه رتبه ارتقا پيدا خواهد كرد؛ اين را كارشناسان وزارت اقتصاد ميگويند.

 يكي از اين دو كار عبارت است از «ايجاد پنجره‌ي واحد صدور مجوّز»؛ يك وقتهايي بنده در جلسه‌ي با دوستان در همين دولت، دو سه سال پيش گفتم -الان درست يادم نيست- كه كسي كه ميخواهد مجوّز براي يك كار اقتصادي به دست بياورد، به نظرم حدود سي چهل جا بايستي مراجعه بكند تا بتواند يك مجوّز بگيرد؛ آن وقت كاري كه بايد در ظرف يك روز انجام بگيرد، شش ماه طول ميكشد يا گاهي هم تا آخر اصلاً انجام نميگيرد. يكي از دو كار اين است: ايجاد پنجره‌ي واحد صدور مجوّزها؛ يعني همه‌ي دستگاه‌ها بيايند در يك نقطه تجمّع داشته باشند و كسي كه [مجوز] ميخواهد، در ظرف نصف روز بتواند مجوّز خودش را تحصيل كند و زمان را كوتاه بكند و برود دنبال كارش.

دوّم، «تشكيل دادگاه‌هاي تجاري براي رفع اختلافات اقتصادي» كه اين هم باز مربوط به قوّه‌ي قضائيّه است؛ گفته‌اند اگر همين دو كار انجام بگيرد، رتبه‌ي كشور از لحاظ فضاي كسب و كار، چهل رتبه يا پنجاه رتبه به بالا ارتقا پيدا خواهد كرد؛ خب اينها مهم است.

ممنوعيّت واردات بي‌رويّه

 نكته‌ي چهارم مسئله‌ي ممنوعيّت واردات است، كه قبلاً اشاره كردم. [البتّه] ما با واردات مخالف نيستيم، اين را خب همه ميدانند، ميفهمند؛ مراد [مخالفت با ] آن وارداتي است كه [مشابهش] يا در كشور توليد ميشود يا در كشور امكان توليدش هست؛ من اين را ميخواهم بگويم؛ نه فقط آنهايي كه توليد ميشود [بلكه] آنهايي [هم] كه امكان توليدش هست. يعني ميتوانيم با جلوگيري از واردات، به نيروي فعّال و مبتكرِ داخل كشور كمك كنيم كه او شروع كند اين كار را انجام بدهد. اگر چنانچه اين كار انجام بگيرد، به نظر من اين كمك بسيار زيادي خواهد كرد به اينها.

 گاهي دستگاه‌هاي اجرائي به بهانه‌هايي راهِ واردات را بي‌مورد باز ميكنند؛ فرض بفرماييد مسئله‌ي رقابت. مثلاً فرض كنيد كه وقتي گفته ميشود چرا اجازه داديد خودروهاي خارجي به اين شكل بيايند، ميگويند آقا رقابت. من ميگويم خب شما كه ميخواهيد به وسيله‌ي رقابت، كيفيّت را بالا ببريد، تلاش را بگذاريد روي بالا بردن كيفيّت از يك راه ديگر؛ وَالّا شما بياييد توليد داخلي را مشمول زيان مضاعف بكنيد به خاطر اينكه ميخواهيد مثلاً كيفيّت را بالا ببريد، اين به هيچ وجه درست نيست. جهش توليد، به معناي جهش كمّيّت هم هست، [و البتّه] به معناي جهش كيفيّت هم هست، هر كدام هم راه‌هايي دارد؛ اين را از طريق واردات نخواهيد تأمين بكنيد. بعضي هم البتّه مقاصد ديگري دارند، كه واقعاً گاهي اوقات ميشود كه توليد به خاك سياه مي‌نشيند به خاطر واردات بي‌رويّه‌اي كه نمونه‌هاي فراوانش را ما داريم؛ كساني هستند كه به ما مراجعه ميكنند، البتّه ما به دستگاه‌هاي مختلف اينها را ارجاع ميدهيم و دنبال ميكنيم كه ان‌شاءالله تحقّق پيدا كند. پس بنابراين نكته‌ي بعدي هم مسئله‌ي ممنوعيّت واردات بود در كالاهايي كه در كشور توليد ميشود، يا امكان توليد دارد.

ملازمه‌ي جهش كمّي همراه با جهش كيفي

 مسئله‌ي بعدي مسئله‌ي جهش كيفيّتي است كه اشاره كرديم؛ اين هم يك اصل مهم است. اگر ما جهش كمّي داشته باشيم، [امّا] جهش كيفي نداشته باشيم، پيش نخواهيم رفت؛ يعني اگر جهش كيفي وجود نداشته باشد، در بحث مصرف داخلي هم درميمانيم؛ يعني مصرف‌كننده‌ي داخلي وقتي ديد كه محصول داخلي كيفيّت ندارد، به ‌طور طبيعي كشانده ميشود به سمت محصول خارجي؛ وقتي مصرف‌كننده وجود داشت، واردكننده هم لامحاله و بدون ترديد وجود خواهد داشت و دولت هم معلوم نيست بتواند جلوگيري كند. بايد كاري كنيم كه مصرف‌كننده‌ي داخلي قانع بشود به اينكه اين كيفيّت، كيفيّت مطلوبي است. خوشبختانه بسياري از محصولات ما امروز همين ‌جور است؛ يعني كيفيّت توليد داخلي محصولات صنعتي ما در بخشهاي مختلف -كه من نميخواهم حالا اسم بخشها را بياورم، امّا ميدانيم و مي‌شناسيم بخشهاي مختلف را- از خارجي بهتر است و در عين حال يك مواردي در اين [كالاها]، واردات هست. خب پس بنابراين مسئله‌ي جهش در كيفيّت هم خيلي مهم است؛ اين در مصرف داخلي تأثير دارد، در مصرف صادراتي هم تأثير مضاعف دارد؛ يعني اگر بخواهيم جنس ما در خارج از كشور رقابت‌پذير باشد، بايستي كيفيّت را بالا ببريم و اين خيلي موضوع مهمّي است. اين هم يك نكته.

لزوم افزايشِ اميد به كار و تلاش

نكته‌ي بعدي اينكه ما بايد اميد به كار و تلاش را در كشور روزبه‌روز افزايش بدهيم. اينكه من عرض ميكنم اين برنامه پخش بشود تا مردم ببينند، به خاطر اين است كه يك عدّه‌اي دائم دارند مثل زمزمه‌هاي خطرناك و مضر به گوش مردم ميخوانند كه فايده‌اي ندارد، نميتوانيم، امكان ندارد؛ در حالي كه امكان دارد، ما خيلي كارهاي بزرگ را ميتوانيم انجام بدهيم. ببينيد، من اين را ميخواهم عرض بكنم كه ما وقتي ميتوانيم يك ماهواره‌ّبر با اين كيفيّت درست كنيم كه بتواند با اين سرعت، يعني 7500 متر بر ثانيه حركت بكند -يعني در يك ثانيه هفت‌ونيم كيلومتر- وقتي ميتوانيم ماهواره‌ي خودمان را در مدار مورد نظرمان قرار بدهيم، پس بايد بتوانيم خيلي از كارهاي ديگر را هم انجام بدهيم. آن كسي كه امروز اين ماهواره‌بر را توليد ميكند و اين ماهواره را به فضا ميرساند، همين آدم، همين نيّت، همين دست خواهد توانست چند صباح ديگر همين ماهواره را به مدار 36 هزار كيلومتري برساند كه مورد نظر ما است؛ ما ميخواهيم ماهواره به مدار 36 هزار كيلومتري [برسد]؛ اين قطعاً خواهد شد، اين امكان قطعاً وجود دارد.

 يعني همين نيّتي، همّتي، دستي كه امروز [ماهواره را] به فاصله‌ي مثلاً فرض كنيد 400 كيلومتري يا 450 كيلومتري ميرساند، همين همّت خواهد توانست فردا [آن را] به 36 هزار كيلومتر هم برساند. يعني وقتي اميد بود، وقتي احساس پيشرفت بود، وقتي احساس توانايي بود، اين پيش مي‌آيد؛ عرض من اين است. حالا بعضي‌ها ميگويند كه مثلاً فرض كنيد «آقا! اينكه شما اظهار خوشوقتي ميكنيد كه ماهواره پرتاب كرديد يا فلان، موجب اين نيست كه [كشور امنيّت پيدا كند.] ماهواره و سلاح و مانند اينها نميتواند كشور را امنيّت بدهد و عمده مسائل اقتصادي است.». خب اين كارها را، اين حرفها را ما ميدانيم، اينها را بلديم، نه اينكه اين را ندانيم. حرف من اين است: من ميگويم وقتي كه ميتوانيم در بخش نظامي يا فرض كنيد در بخش پرتاب ماهواره‌ي فضائي يك چنين حركت بزرگي را انجام بدهيم، چرا نتوانيم اتومبيلي، خودرويي توليد كنيم كه در صد كيلومتر مثلاً پنج ليتر بنزين لازم داشته باشد؟ دائم متوقّف بشويم در اتومبيلي يا خودرويي كه مثلاً فرض كنيد دوازده ليتر يا ده ليتر يا هشت ليتر مصرف ميكند. يعني اين توانايي وقتي در ما وجود دارد، اين روحيه‌ي ابتكار وقتي در ما وجود دارد، در همه‌ي بخشهاي كشور وجود خواهد داشت؛ هم در بخش صنعتي، هم در بخشهاي گوناگون ديگر [نظير] كشاورزي و خدماتي. حرف ما اين است. "

 

 

منبع : تسنيم

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، آخرين اخبار، اخبار ايران، اخبار جهان ، سبك زندگي، اخبار

 

ماجراي جالب مسلمان شدن يك كمونيست/ كدام كشور‌ها در گرايش به اسلام مشتاق‌تر هستند؟

 

 

سهيل اسعد مُبلغ اسلام در برنامه «عصر رمضان» از تجربه فعاليت‌هاي خود در خارج از كشور گفت.

به گزارش وب سايت روزنامچه به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان همزمان با ماه مبارك رمضان، باشگاه خبرنگاران جوان برنامه‌اي گفت‌وگو محور با نام «عصر رمضان» تدارك ديده است كه به موضوعات روز فرهنگ و هنر مي‌پردازد و مي‌كوشد به شفافيت فضاي فرهنگي، هنري و مذهبي كشور كمك كند و ابهامات موجود در ذهن مخاطبان در حوزه‌هاي مختلف را با حضور يك مهمان شاخص مرتبط با آن حوزه، به صورت صريح در حدود ۳۰ دقيقه بررسي كند.

شما از ابتدا مسلمان بوديد يا با يك اتفاق مسلمان شديد؟

من مسلمان بودم و پدر و مادرم از شيعيان لبنان هستند. البته مسلمان بودنِ ما، بُعد نظري داشت تا عملي؛ ما در مدارس مسيحي تربيت و در محيطي غير اسلامي بزرگ شديم و اطلاعاتي كه از اسلام داشتيم، خيلي مختصر بود. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي خانواده ما دچار تحول شد. خواهرم با يك طلبه ازدواج كرد و به ايران آمد. اين اتفاقات در گرايش بيشتر من به اسلام تاثير داشت.

آيا فرزندانتان به تفكر شما رسيده اند؟ دوست داريد مسير شما را انتخاب كنند و مُبلغ شوند؟

من سعي كردم فضاي خانواده ما اسلامي باشد. همه بچه‌هاي من متولد قم هستند و در جامعه اسلامي و مدارس اسلامي رشد كرده اند. همين موضوع براي من كافي است و من اصراري به مُبلغ شدن فرزندانم ندارم.

شما سال‌هاي زيادي است كه به ايران آمده ايد. فضاي ايران چگونه است؟

نمي‌شود گفت ايران بهشت يا جهنم است. هيچ كشوري صد درصد خوب يا بد نيست. همه چيز نسبي است اما كسي كه دنبال اهداف خاصي است و تربيت بچه ها، سلامتي، امنيت، معنويت و اخلاق برايش مهم است، به كشوري مانند ايران گرايش پيدا مي‌كند. من شخصا ايران را خيلي قبول دارم.

چه چيز باعث مي‌شود كه جوانانِ غير مسلمان در غرب، به سمت اسلام بيايند؟

آزاديِ غرب، نمي‌تواند تمامي خلا‌هاي انسان را پر كند. آزادي در غرب، خسته كننده و آزار دهنده است. در فضاي آزادي كامل، اخلاق نسبي است. مثلا عفت در ايران هميشه ارزش است، اما در غرب مي‌گويند مي‌تواند خوب باشد مي‌تواند خوب نباشد. آزادي در غرب  فقط براي رشد مادي انسان است. هيچ وقت در غرب نمي‌توانيد، مدعي شويد اين آزادي باعث رشد معنوي مي‌شود.

خاطره جذابي از مسلمان شدن شخصي داريد؟

شخصي در پرو ملحد و از انقلابيون سرخپوست بود و زمينه‌هاي كمونيستي و ضد ديني داشت. من با ايشان ملاقات كردم و درباره امام خميني (ره) گفت‌وگو كرديم. وقتي گفت مي‌خواهم با امام خميني (ره) و تفكرش آشنا شوم، گفتم اگر مي‌خواهي در اين باره صحبت كنيم، بايد پس از ايمان به تفكرات امام خميني (ره) ريشه تفكرات ايشان يعني اهل بيت (ع) را بپذيري. بعد از چند وقت كه مجدد به پرو رفتم، ايشان من را به منطقه خود دعوت كرد و من براي برخي از نزديكان او سخنراني كردم. سپس اين شخص به همراه همسرش شيعه شدند.

شما به كشور‌هاي مختلف سفر كرده ايد. مردمِ كدام كشور‌ها بيش از بقيه مشتاق بودند، به اسلام گرايش پيدا كنند؟

مردم كشورهاي آمريكاي لاتين شامل كشورهاي محروم و فقير مانند بوليوي و پرو، براي گرايش به اسلام مستعد‌تر هستند. كشور‌هايي كه به لحاظ مادي گرايي پيشرفت نكرده‌اند، فطرتشان پاكتر و ظرفيتشان بيشتر است. در اروپا مردم غرق در ماده هستند و وقتي شما حرفي مي‌زنيد، به قلبشان نفوذ نمي‌كند.

كدام يك از امامان مردم را براي گرايش به اسلام جذب مي‌كنند؟

طبق تجربه‌اي كه داشتيم امام علي (ع) و امام حسين (ع) خيلي باعث جذب غير مسلمانان مي‌شوند. خانم‌ها به حضرت فاطمه زهرا (س) گرايش دارند و سردمدار همه اين بزرگان هم رسول خدا (ص) هستند.

 

منبع : باشگاه خبرنگاران جوان

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، آخرين اخبار، اخبار ايران، اخبار جهان ، سبك زندگي، اخبار

 

بار كج بنيانگذاران سازمان مجاهدين خلق (منافقين)

 

 

به گواهي افرادي كه در دهه 1340 با سازمان در ارتباط بودند، تفاوت در ويژگي‌‏هاى روحى و خصلتى بنيانگذاران سازمان مجاهدين خلق(منافقين) محمد حنيف‌نژاد و سعيد محسن، از عوامل مهم گسترش سازمان و توفيق در عضوگيرى بود.

به گزارش وب سايت روزنامچه به نقل از فارس سعيد محسن از بنيان‌گذاران سازمان مجاهدين خلق در سال ۱۳۱۸ در يك خانواده مذهبي در زنجان به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در همان‌جا به پايان رساند؛ سپس براي ادامه تحصيل به تهران آمد و در سال ۱۳۴۲ از دانشكده فني دانشگاه تهران در رشته تأسيسات فارغ‌التحصيل شد.وي افزود: مركزيت زلزله در نقطه امام‌زاده هاشم و منطقه مشاء دماوند است و در آبسرد، كيلان، گيلاوند و رودهن بيشتر از ساير نقاط استان تهران احساس شده است.

او به خاطر فعاليت‌هاي سياسي دو بار به زندان افتاد: بار اول ۱۴ آذر ۱۳۴۰ به جرم پخش تراكت و شركت در گردهمايي جبهه ملي بازداشت شد و بار دوم شب اول بهمن ۱۳۴۰ كه فرداي آن پليس به دانشگاه حمله كرد، به‌عنوان عضو كميته دانشجويان نهضت آزادي همراه چند نفر ديگر دستگير و بعد از مدتي آزاد شد. [۱]

سعيد محسن با شخصيت‌هايي مانند آيت‌الله طالقاني و مهندس بازرگان و دكتر سحابي در ارتباط بود. اين ارتباط حاكي از تلاش او براي بريدن از فضاي سنتي حاكم بر خانواده‌اش بود.

پس از پايان تحصيلات  دانشگاهي، او به سربازي مي‌رود. بعد از ۱۸ ماه خدمت با تأكيد خودش به جهرم اعزام مي‌شود و در آنجا سعي مي‌كند با طبقات و گروه‌هاي اجتماعي مختلف ارتباط برقرار كند. پس از بازگشت به تهران سعي مي‌كند تا با بقاياي نهضت آزادي ارتباط برقرار كند، ولي شرايط به‌گونه‌اي پيش مي‌رود كه احساس مي‌كند بايد كار جديدي انجام دهد.

ابتدا در كارخانه ارج و سپس در كارخانه پروفيل سپنتا مشغول به كار مي‌شود، اما به دليل اختلاف با مديران بر سر مسائل كارگري و علاقه به‌وقت گذاشتن براي امور سياسي از آنجا بيرون آمده و در وزارت كشور استخدام مي‌شود. او تصدي تأسيسات اين وزارتخانه را عهده‌دار مي‌شود. [۲]

سعيد محسن كه از دوران دانشجويي با محمد حنيف‌نژاد، دوست بود، بعد از سركوبي قيام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و ايجاد اختناق در كشور سلسله گفت‌وگوهايي را با او و عبدالرضا نيك‌بين آغاز مي‌كند كه در نهايت منجر به اين جمع‌بندي مي‌شود كه يگانه راه مقابله با رژيم پهلوي، مبارزه مسلحانه است.

بر اين اساس، اين سه نفر در سال ۱۳۴۴ سازماني را بنا مي‌گذارند كه بعدها به سازمان مجاهدين خلق معروف مي‌شود. وي‌ در سال‌ ۱۳۴۹ در پايگاه‌هاي‌ الفتح‌ فلسطين‌ آموزش‌ چريكي‌ فرا مي‌گيرد‌ و ‌مخفيانه‌ با مقاديري‌ اسلحه‌ به‌ ايران‌ بازمي‌گردد. [۳]

به دنبال بنيان‌گذاري سازمان، سعيد محسن و حنيف‌نژاد به برگزاري كلاس‌هاي آموزشي در تهران اقدام مي‌كنند. به توصيه آنها و از طريق مسئولان انجمن اسلامي و يا نهضت آزادي دانشگاه، افراد قابل‌اطمينان و نسبتا متعهد سياسي و مذهبي در اين كلاس‌ها شركت مي‌كردند. حسين احمدي روحاني از اعضاي اوليه سازمان با اشاره به راهيابي ماركسيسم به سازمان در خصوص منابع تدوين هويت سازمان مي‌گويد: «عموما كتاب‌هاي مورد مطالعه «راه طي‌شده»، «خدا در اجتماع»، «عشق و پرستش»، «مسئله وحي»، «اسلام مكتب مبارزه و مولد» (مهندس بازرگان)، «آيا انسان زاده‌ ميمون است؟» (دكتر محمود بهزاد)، «انسان و كهكشان» (جان نفر)، «پيدايش حيات» (او پارين)، «علم به كجا كي رود؟» (ماكس بلانك) «چهار مقاله فلسفي» (مائو)، «اصول فلسفه» (ژرژ وليستر)، «ماترياليسم ديالكتيك و ماترياليسم تاريخي» (استالين) بود». [۴]

مروري بر منابع سازمان مجاهدين نشان مي‌دهد كه بخش قابل توجهي از اين منابع برگرفته از ماركسيسم بوده‌اند. انتخاب ماركسيسم به‌عنوان علم مبارزه را مي‌توان مهم‌ترين دليل اين مسئله عنوان كرد.

در آن زمان سعيد محسن از اين مسئله دفاع مي‌كرد و در اين خصوص گفته بود: «ما با ماركسيست‌ها بحث مي‌كنيم؛ طوري كه طرف در وهله اول فكر مي‌كند ما ماركسيست هستيم، اما وقت نماز كه بلند مي‌شويم و نماز مي‌خوانيم، آن‌وقت است كه به‌اشتباه خود پي مي‌برند. ما ماركسيسم را چنان ياد گرفته‌ايم كه مثل خود كمونيست‌ها و يا حتي بهتر از خودشان از آن آگاهي داريم». [۵]

تأثيرپذيري سعيد محسن از منابع ماركسيستي و گرايش به التقاط سبب شد در جزوات مبارزاتي كه او براي سازمان مجاهدين خلق نوشته است، به‌وضوح مفاهيم و واژه‌هاي كمونيستي در كنار مفاهيم اسلامي قرار گيرد. براي مثال او در جزوه «استثمار از ديدگاه ايدئولوژي اسلامي ما»، استثمار را تصاحب ارزش اضافي افراد توسط ديگري تعريف و مي‌گويد ارزش اضافي هميشه چند برابر عايدي كارگران است.

سعيد محسن در اين جزوه، تصاحب ارزش اضافي را كه ديگران توليد كرده‌اند از مصاديق استثمار دانسته و براي تأييد اين استدلال به آيات قرآن اشاره مي‌كند؛ به‌عنوان‌مثال به سوره مطففين اشاره و آن را نفي استثمار انسان از انسان تفسير مي‌كند.

به عقيده او اين سوره، سرنوشت استثمارگران را كه شامل افرادي هستند كه ارزش اضافي كارگران را تصاحب مي‌كنند، به‌خوبي ترسيم كرده است. همچنين او به آيات ديگري نظير ۲۲ سوره زخرف و ۷ سوره حشر براي تأييد اين استدلال خود اشاره و همه را نفي استثمار تعبير كرده است. [۶]

گرايش‌هاي ماركسيستي در تعريفي كه سعيد محسن از مبارزه ارائه مي‌كرد به‌وضوح ديده مي‌شود؛ براي مثال او مي‌گويد: «وقتي فردي با هزينه مالياتي كه از اقشار كارگر جامعه اخذ مي‌شودT وارد دانشگاه شده و پزشكي مي‌خواندT اگر بعد از اتمام تحصيل سرمايه‌اي را كه به‌وسيله درس خواندن به دست آورده در خدمت نظامي قرار دهد كه در حال استثمار كارگران است او به آنها خيانت كرده است». [۷]

از ديگر فعاليت‌هاي سعيد محسن در سازمان مي‌توان به نقش پررنگ او در كادرسازي اشاره كرد. او براي كادرسازي يك تئوري چهار ماده‌اي داشت: ۱. تبديل كميت محدود به كيفيت نيرومند: بايد گسترش را در خميرمايه نيروها ذخيره كنيم و نيروها همه‌جانبه شوند؛ ۲. بالا بردن دانش سياسي افراد؛ ۳. اصل تخصص در عضوگيري؛ ۴. بهره‌گيري از عامل زمان و انرژي به‌مثابه دو عامل حياتي. [۸]

با اين‌حال نياز سازمان به ورود نيروهاي جديد و اولويت دادن به مبارزه در انتخاب افراد، سبب شد تا افرادي به‌مرور وارد سازمان مجاهدين شوند كه به‌شدت دچار ضعف در آموزه‌هاي ديني بودند.

سعيد محسن اين مسئله را در زندان تأييد كرده و گفته است: «ما وقتي عضوگيري مي‌كرديم، ملاكمان براي عضوگيري آزاد بودن وقت بود و به سراغ دانشجوياني مي‌رفتيم كه وقت آزاد داشته باشند. وقتي دانشجويان در برابر كادر سازمان قرار مي‌گرفتند، دچار خودكم‌بيني مي‌شدند و فكر مي‌كردند كه اسلام را از ما مي‌گيرند؛ بنابراين انتقادشان نسبت به بنيان‌گذاران و مسئولان محو شد و يا اصلا انتقادي نمي‌كردند». [۹] كم‌توجهي در جذب افراد سبب شد تا به‌مرور افرادي كه تمايلات ماركسيستي بيشتري داشتند، وارد سازمان شوند. براي ‌مثال تقي شهرام عنوان كرده است كه سعيد محسن مسئول آموزش او در سازمان بوده و معلومات سعيد محسن، او را به‌شدت تحت تأثير قرار داده است. [۱۰]

هرچند سعيد محسن در دوران زندان از سازمان به دليل روحيه استبدادي انتقاد مي‌كند؛ با اين‌حال به گواهي افرادي كه در دهه ۱۳۴۰ با سازمان در ارتباط بودند، تفاوت در ويژگي‌‏هاى روحى و خصلتى حنيف‌نژاد و محسن، از عوامل مهم گسترش سازمان و توفيق در عضوگيرى بود.

اقتدار و انضباط در حنيف‌نژاد از يك‌سو و قدرت تحليل، عاطفه و جاذبه فردى و روحيه همكارى در سعيد محسن از سوى ديگر، هريك ديگرى را تكميل مى‏‌كرد.

محسن اگر از نظر قدرت فكرى و خلاقيت در حد محمد حنيف‌نژاد نبود، در مقايسه با او، به دليل هوش و حافظه و استعدادى كه داشت، از انباشت ذهنى وسيعى در زمينه‏‌هاى مختلف مذهبى و سياسى و اجتماعى برخوردار بود. محسن همچنين، برخلاف حنيف‌نژاد، از قدرت بيان بسيار خوبى برخوردار بود. [۱۱]

با اين‌حال بايد در نظر گرفت با تمام تفاوت‌هاي شخصيت حنيف‌نژاد و محسن، هر دو در سال ۱۳۵۰ روي مسئله ورود سازمان به فاز مسلحانه اجماع داشتند. اين مسئله سبب شد تا سازمان به‌صورت شتاب‌زده تلاش براي ورود به فاز نظامي را شدت بخشد. با اين‌حال، لو رفتن سازمان به دستگيري بسياري از كادرها و از جمله سعيد محسن در سال ۱۳۵۰ منجر شد. او در ۴ خرداد ۱۳۵۱، ‌همراه ساير بنيان‌گذاران و اعضاي مركزيت سازمان اعدام شد.

منابع

۱. به كوشش جمعي از پژوهشگران، سازمان مجاهدين خلق، پيدايي تا فرجام تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي، ۱۳۸۵، ص ۲۸۴.

۲. همان، ص ۲۸۵.

۳. مهدي حق‌بين، از مجاهدين خلق تا منافقين (سير تاريخي سازمان مجاهدين خلق از آغاز تاكنون)، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ۱۳۹۲، ص ۲۵.

۴. حسين احمدي روحاني، سازمان مجاهدين خلق، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ۱۳۹۰، ص ۴۳.

۵. عباس علي‌قلي طايفه، نهضت آزادي از تأسيس تا انشعاب، تهران، انتشارات صمديه، ۱۳۹۵، ص ۱۱۶.

۶. سعيد محسن، استثمار از ديدگاه ايدئولوژي اسلامي ما، آمريكا، گروه هوادار انجمن دانشجويان مسلمان، ۱۳۵۸، صص۲ و ۱۲-۱۴.

۷. همان، ص ۵.

۸. http://hodasaber.net/index.php/others-ideas/binesh-ravesh-manesh/۸۴-۳-hampeyman-e-eshgh-intro

۹. رضا هدي صابر، سه هم‌پيمان عشق: روايتي از بينش، روش و منش حنيف‌نژاد، سعيد محسن، بديع زادگان، تهران، صمديه، ۱۳۸۶، ص ۶۷۸؛

۱۰. احمدرضا كريمي، تقي شهرام به روايت اسناد، تهران، مركزاسناد انقلاب اسلامي، ۱۳۹۸، ص ۲۱.

۱۱. اعدام چهار جوان قبل از ورود رئيس‌جمهور آمريكا؛ قابل بازيابي در: www.mashreghnews.ir

 

منبع : فارس

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، آخرين اخبار، اخبار ايران، اخبار جهان ، سبك زندگي، اخبار

 

زلزله تهران| ۲ كشته و ۲۳ مصدوم/ تمام مجروحان ترخيص شدند/ ريزش سد در دماوند صحت ندارد

 

 

مديركل مديريت بحران استان تهران با اعلام اينكه تمام مصدومان زلزله ترخيص شده‌اند، گفت: بر اساس آخرين اعلام بر اثر زلزله دماوند ۲ نفر كشته و ۲۳ تن مصدوم شدند.

به گزارش وب سايت روزنامچه به نقل از فارس منصور درجاتي مديركل مديريت بحران استان تهران در گفت‌وگو با خبرنگار فارس درباره جديدترين آمار زلزله دماوند اظهارداشت: بر اثر وقوع زلزله در استان تهران تاكنون دو كشته (يك مرد ۶٠ ساله حين فرار بر اثر تروما از ناحيه سر و يك زن ۲۱ ساله بر اثر ايست قلبي) و ۲۳ مصدوم گزارش شده است كه ۱۲ تن مصدوميت‌ جدي نداشتند و ۱۱ نفر مصدوم ناشي از ترس يا فرار در محل و يا پس از اعزام به مراكز درماني ترخيص شده‌اند و هم‌اكنون هيچ كدام از مصدومان بستري نيستند. 

وي افزود: مركزيت زلزله در نقطه امام‌زاده هاشم و منطقه مشاء دماوند است و در آبسرد، كيلان، گيلاوند و رودهن بيشتر از ساير نقاط استان تهران احساس شده است.

مديركل مديريت بحران استان تهران با تكذيب خبر منتشر شده مبني بر ريزش سدخاكي «وادان» تشريح كرد: در اين روستا سدي وجود ندارد و سد خاكي  كشاورزي «رستم آباد» نيز آسيب نديده است.

درجاتي تأكيد كرد: از زمان وقوع كرونا تمامي نيروهاي استان در آماده باش هستند و با وقوع زلزله نيز ستاد بحران دماوند تشكيل شد و تاكنون ارزيابي نيروهاي امدادي نشان‌ مي‌دهد زمين لرزه خسارت محسوسي در پي نداشته است.

وي در پايان با اشاره به اينكه تمامي نيروهاي خدمات‌رسان و امدادي تا ۴۸ ساعت آينده در آماده باش هستند، گفت: تاكنون زلزله ۲۰ پس‌لرزه داشته است كه كمترين مقدار ۲.۱ و بيشترين ۳.۹ در مقياس ريشتر ثبت شده است.

مديركل مديريت بحران استان تهران با توصيع به اينكه مردم با آرامش به خانه‌هايشان باز گردند، تصريح كرد: با دستور استاندار تهران فعاليت بوستان‌هاي استان‌ تهران كه با محدويت‌هاي فاصله گذاري اجتماعي به روي مردم بسته بود، به روي مردم باز است. 

منبع : فارس

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، آخرين اخبار، اخبار ايران، اخبار جهان ، سبك زندگي، اخبار

 

جزئيات آماري از بازگشت محققان ايراني به كشور

 

 

يك مقام مسئول در معاونت علمي گفت: تاكنون بيش از ۱۴۰۰ نفر از محققان و متخصصان ايراني دانشگاه‌هاي برتر دنيا (اكثريت از كشورهاي امريكا، كانادا و كشورهاي اروپايي) هم‌اكنون به كشور بازگشته‌اند.

به گزارش وب سايت روزنامچه به نقل از خبرگزاري مهر سيد علي حسيني، معاون روابط علمي و سرمايه انساني مركز تعاملات بين‌الملل معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري در گفتگو اظهار داشت: برنامه همكاري با متخصصان و كارآفرينان ايراني خارج از كشور از سال ۱۳۹۴ با هدف ايجاد ساز و كاري جهت بهره‌مندي از دانش و تجارب ارزشمند محققان و متخصصان ايراني خارج از كشور در قالب برنامه‌هايي همچون پسادكتري، فرصت مطالعاتي، اساتيد مدعو و معين، تاسيس شركت فناور و برگزاري سخنراني و كارگاه تخصصي، پروژه تخصصي جايگزين خدمت سربازي با تاكيد بر مدل چرخش مغزها طراحي و اجرايي شده است.

وي افزود: مخاطبان اين طرح شامل دانش آموختگان دوره دكترا از يكي از ۱۰۰ دانشگاه برتر دنيا، اساتيد يكي از ۲۰۰ دانشگاه برتر دنيا و متخصصان و كارآفرينان فعال در يكي از موسسات شاخص علمي و فناوري يا شركت‌هاي دانش‌بنيان خارجي است.

به گفته حسيني، اين برنامه توانسته است در ۴ سال گذشته پل ارتباطي ميان متخصصان و دانشمندان ايراني خارج از كشور با بيش از ۱۰۰ مركز علمي و فناوري منتخب داخلي در كمترين زمان ممكن ايجاد و آنها را با ظرفيت‌هاي موجود در حوزه‌هاي مختلف علمي و فناوري آشنا كند.

وي عنوان كرد: همچنين نحوه همكاري با مراكز مذكور را پيش از ورود متخصصان و دانشمندان ايراني به كشور با هدف فراهم كردن شرايط انتقال مهارت‌ها، روش‌ها و قابليت‌هاي خدماتي نوين به كشور تعريف كند.

مشاركت ۷ هزار متخصص ايراني خارج از كشور

وي در خصوص نتايج و خروجي‌هاي برنامه‌هاي مركز تعاملات بين‌المللي طي اين سال‌ها گفت: تجربه موفق اين برنامه در شكل‏ شكل‌گيري زيرساختي مناسب و سريع جهت استفاده از ظرفيت و توان علمي و فناوري متخصصان ايراني در حوزه‌هاي مختلف تخصصي منجر به مشاركت بيش از ۷۰۰۰ نفر از متخصصان و محققان ايراني خارج از كشور در اين برنامه شده است.

بازگشت بيش از هزار و ۴۰۰ متخصص مقيم خارج به كشور

معاون روابط علمي و سرمايه انساني مركز تعاملات بين‌المللي ادامه داد: بيش از ۱۴۰۰ نفر از محققان و متخصصان ايراني دانشگاه‌هاي برتر دنيا (اكثريت از كشورهاي امريكا، كانادا و كشورهاي اروپايي) هم‌اكنون به كشور بازگشته‌اند كه ۱۹ درصد آنها فارغ‌التحصيل ۲۰ دانشگاه برتر دنيا (همچون ام‌آي‌تي، استنفورد، كمبريج، هاروارد، بركلي، ايلينوي، امپريال كالج، پرينستون، ميشيگان، ملي سنگاپور، اي پي اف ال سوئيس و …) هستند.

وي بيان كرد: حدود ۷۹ درصد اين افراد تجربه زندگي بيش از ۵ سال را در خارج از ايران داشته‌اند كه نشان‌دهنده سطح بالاي كيفي و ارزش بالاي يكايك آنهاست.

حسيني تاكيد كرد: همچنين تاكنون ۹۳ استارت‌آپ در حوزه‌هاي مختلف تخصصي توسط اين افراد ايجاد شده كه زمينه اشتغال تخصصي مستقيم براي بيش از ۵۰۰۰ نفر از بهترين متخصصان و فارغ‌التحصيلان داخلي را فراهم كرده است.

جذب متخصصان ايراني خارجي در دانشگاه‌ها

وي عنوان كرد: تا كنون بيش از ۴۰۰ نفر از محققان بازگشته به كشور در قابل برنامه مذكور جذب هيئت علمي دانشگاه‌هاي تراز اول داخلي شده كه اين امر در بالا رفتن سطح كيفي فعاليت‌هاي پژوهشي، آموزشي و بين‌المللي دانشگاه‌ها تاثير شاياني داشته است.

منبع : مهر

پا نوشت : خبرگزاري مهر ، آخرين اخبار، اخبار ايران، اخبار جهان ، سبك زندگي، اخبار

 

گسترش مضامين همجنس‌بازي در كتُب كودكان آمريكا

 

 

مردم آمريكا خواستار ممنوعيت كتاب‌هاي كودكان با مضامين همجنس‌بازي در كتابخانه‌ها هستند.

در شرايطي اسف‌بار ۸۰ درصد قفسه چالشي‌ترين كتاب‌هاي گروه سني كودكان در كتابخانه‌هاي آمريكا را مضامين همجنس‌بازي تشكيل مي‌دهد. فهرست سالانه كتاب‌هاي حاوي مضامين همجنس‌بازي ازجمله كتاب «جورج» اثر «الكس جينو» با موضوع دختر تراجنسي و كتاب مصوّر «يك روز از زندگي مارلون باندو» نوشته «جيل تويس» با موضوع يك خرگوش همجنس‌باز است.

به گزارش روزنامچه به نقل از فارس همجنس‌بازي حتي نزد غربي‌ها ابتدا از كج رفتاري جنسي به بيماري روحي رواني و بعد به سرعت به عنوان يك گرايش ترويج شد. جديد‌ترين نتايج علمي و آزمايشگاهي دانشگاه‌هاي اروپا و آمريكا اعلام كردند كه هيچ ژني داراي خصوصيات و ويژگي گرايش به همجنس يافت نشده است. با اين وجود غرب به‌ويژه آمريكا در مقياسي نامتعادل به ترويج همجنس‌بازي مي‌پردازد.

همجنس‌بازي حتي نزد غربي‌ها ابتدا از كج رفتاري جنسي به بيماري روحي رواني و بعد به سرعت به عنوان يك گرايش ترويج شد

نامتعادل از اين منظر كه بسياري مشكلات روحي رواني، جسمي حركتي و انواع بيماري‌ها در نوع بشر وجود دارد كه براي هركدام به نوبه و ميزان گستردگي خود پژوهش‌ها و حركت‌هايي رو به جلو انجام مي‌پذيرد، اما براي همجنس‌بازي بسيار فراتر از ميزان گستردگي‌اش از سوي غرب بها پرداخت مي‌شود. 

براي نمونه كل همجنس‌بازان بريتانيا يك و نيم درصد جمعيت اين كشور را شامل مي‌شوند؛ در حالي كه ديگر گروه‌هاي آماري به مراتب با سطح گستردگي بالاتري وجود دارند كه شايد يك صدم اهميت و پيگيري كه براي همجنس‌بازان صورت مي‌گيرد براي ديگر بخش‌ها انجام نمي‌گيرد.

همين شرح ساده مي‌تواند بر هدف تهاجم فرهنگي و ابزاري غرب از همجنس‌بازي صحه بگذارد؛ تا جايي كه حتي خودِ همجنس‌بازها هم براي متوليان اين امر اهميت چنداني ندارند و بيشترين سرمايه‌گذاري در اين بخش تنها به ترويج آن هدايت شده است. دنياي غرب به‌ويژه آمريكا از تمام ابزارها براي ترويج و قبح‌زدايي همجنس‌بازي بهره مي‌برد كه سرآمد آن‌ها را مي‌توان هاليوود قلمداد كرد.(

تلاش مردم ايالات متحده براي پاكسازي كتابخانه‌هاي عمومي از مضامين همجنس‌بازي گنجانده شده در كتُب گروه سني كودكان تاكنون تنها منجر به حذف يك پنجم از اين كتاب‌هاي چالش برانگيز شده است.

در اين ميان كتاب «جورج» اثر «الكس جينو» كه در سال ۲۰۱۵ انتشار يافته تا كنون هرساله جزو ۱۰ عنوان چالشي‌ترين كتاب‌هاي با موضوع همجنس‌بازي گروه سني كودكان در فهرست انجمن كتابخانه‌هاي آمريكا به چشم مي‌خورد. اين انجمن هرساله فهرستي از چالشي‌ترين كُتُب موجود در كتابخانه‌هاي عمومي، كتابخانه‌هاي مدارس و كتابخانه‌هاي مراكز آكادميك و دانشگاهي منتشر مي‌كند.

اعتراضات مربوط به كتاب، درباره كودك دختري كه «مي‌داند پسر نيست»، استنادهاي جنسي و تعارض با «ساختار خانواده سنتي» را ذكر كرده، از اين قرار است كه عموم مردم آمريكا مي‌گويند مدارس و كتابخانه‌ها نبايد كتابي در دسترس كودك قرار دهند كه ذهن او را با اين مسائل به چالش بكشد.

كتاب‌هاي ديگري كه اعتراضاتي را به همراه داشتند شامل كتاب مصوّر «و تانگوي سه نفره»، درباره دو پنگوئن نر همجنس‌باز است كه براي تشكيل خانواده در يك باغ وحش يك تخم مرغ را به فرزند خواندگي مي‌پذيرند و در برنامه تلويزيوني پرمخاطب «امشبِ هفته قبل» با اجراي جان اُليور كه كتاب مصوّر «يك روز از زندگي مارلون باندو» است كه بسياري از خوانندگان نگران احساس مي‌كنند كه اين كتاب براي آلوده كردن اخلاق و سيرت خواننده‌اش طراحي شده است. جالب اينكه كتاب «و تانگوي سه نفره» اثر «جيل تويس» نويسنده همين برنامه «امشبِ هفته قبل» (Last Week Tonight) است.

كتاب مصوّر «يك روز از زندگي مارلون باندو»، داستان يك خرگوش همجنس‌باز است كه به فاصله كوتاهي قبل از انتشار كتاب «و تانگوي سه نفره» منتشر شد، كتابي در گروه سني كودك با موضوع خرگوشي متعلق به مايك پنس و نوشته دخترش شارلوت پنس است. پنس با ازدواج با هم جنس مخالف است و اُليور به بينندگان برنامه خود گفت: هرچه فروش كتاب بيشتر باشد احتمالاً  پنس را عصباني‌تر خواهد كرد.

كتاب «Beyond Magenta»(ماوراي سرخ) نوشته «سوزان كالين» كه در آن نوجوانان در مورد تراجنسيتي صحبت مي‌كنند از سوي مخالفان به دليل «تأثير آن بر هر جواني كه آن را بخواند» مورد انتقاد قرار گرفت. تا جايي كه كتاب مصوّر «شاهزاده و شواليه» كه به ازدواج كاراكترهاي اصلي مي‌انجامد از سوي مخالفاني كه خواستار ممنوعيت اين كتاب بودند  به عنوان «تلاشي عمدي براي آموزش و تلقين كودكان» توصيف شده است.


نمودار سهم ناشران معروف جهاني در چاپ و انتشار كتاب‌هاي كودك با محتواي همجنس‌بازي از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳ كه به دهه ترويج و تثبيت مضامين همجنس‌بازي نشر شهرت دارد.

از ۱۰ عنوان فهرست سياه كتاب‌هاي كودكان تنها دو عنوان داراي محتواي همجنس‌بازي نبودند: يكي «شرگذشت نديمه» اثر «مارگارت اَتوود» كه به‌خاطر كفرگويي و مفاهيم جنسي و مبتذل و ديگري كتاب‌هاي «هري پاتر» اثر «جِي‌كِي رولينگ» كه به‌خاطر «محتواي نفرين و جادو» و به دليل وجود كاراكترهايي كه از «مستمسك‌هاي نابكار و زشت» براي نيل به اهدافشان بهره مي‌برند. 


نمودار درصد انتشار كُتُب داراي محتواي همجنس‌بازي ناشران جهاني از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳/ در اين نمودار «سايمون و شوستر» بيشترين و «گروه كتاب ديزني» كمترين مشاركت را دارا بوده اند.

انجمن كتابخانه‌هاي آمريكا خاطرنشان كرد كه سال گذشته در تعداد كتاب‌هايي كه در طرح پاكسازي از كتابخانه‌ها قرار گرفتند ۱۷ درصد افزايش را شاهد بوده‌ايم كه شامل ۳۷۷ مورد چالشي  و ۵۶۶ عنوان كتاب هدف مي‌شوند.

در بيانيه‌اي مشترك، بيش از ۴۰ گروه موسوم به آزادي بيان از جمله ائتلاف ملي عليه سانسور و انجمن والدين محكوم كننده ترويج دگرباشي جنسي، فشار روزافزون خود را بر كتابخانه‌ها و مدارس آمريكا را براي حذف كتاب‌هاي كودكان با مضمون همجنس‌بازي(LGBTQ) وارد كرده و آن را محكوم كردند.


نمودار ميزان محتواهاي جنسيتي در بازار نشر از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳/رنگ سرمه اي كاراكتر جنسيت مرد، رنگ بنفش، كاراكترهاي چند جنسيتي، رنگ قرمز كاراكتر جنسيت زن، رنگ سبز كاراكتر تراجنسي(ترنس)، رنگ زرد، ديگر كاراكترها/

در بيانيه‌اي مشترك، بيش از ۴۰ گروه موسوم به آزادي بيان از جمله ائتلاف ملي عليه سانسور و انجمن والدين محكوم كننده ترويج دگرباشي جنسي، فشار روزافزون خود را بر كتابخانه‌ها و مدارس آمريكا را براي حذف كتاب‌هاي كودكان با مضمون همجنس‌بازي(LGBTQ)وارد كرده و آن را محكوم كردند.

معترضين به ترويج كتاب‌هاي همجنس‌بازي كودكان خاطرنشان كردند كه در ۵ سال منتهي به ۲۰۱۵، زمانيكه ازدواج همجنس‌بازان در سراسر آمريكا قانوني شد، كتاب‌هاي همجنس‌بازي هيچگاه بيش از ۲۰ درصد از ۱۰ عنوان برتر «انجمن كتابخانه‌هاي آمريكا»(ALA) را تشكيل نمي‌دادند. از سال ۲۰۱۵، آنها حداقل ۴۰ درصد از اين ليست را به خود اختصاص دادند و امسال اين نسبت ۸۰ درصد رسيده است!

در بيانيه آنها آمده است: وقتي داستان‌هاي همجنس‌بازها به اين شيوه مسكوت مي‌ماند، كودك و نوجوان همجنس‌باز از خانواده همجنس‌باز اين پيام را مي‌گيرد كه داستان‌هايشان، زندگي‌شان، حس شرم‌آوري خود را ازدست مي‌دهد.(به نوعي اين قضيه با فرهنگسازي نادرست و هدفمند در آن‌ها نهادينه شده و ديگر به عنوان يك موضوع ناشايست و شرم‌آور از آن ياد نمي‌كنند.)

در پايان اين بيانه آمده: با اين حال، خواندن داستان‌هايي كه تجربيات آنها را تصديق مي‌كنند، بوسيله آن مي‌توانند خود و خانواده‌هاي خود را بشناسند، احساس خود ارزشي را در خود تقويت كنند و به آن‌ها كمك مي‌كند تا بر تجربه و احساسات مرتبط با حاشيه‌نشيني اجتماعي غلبه كنند.

منبع : فارس

پا نوشت : خبرگزاري فارس ، آخرين اخبار، سبك زندگي، مهم ترين اخبار